Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 74 (6 milliseconds)
English	Persian
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
Other Matches
anchorage	لنگری
anchorage	مهاربندی
anchorage	مهار
anchorage	لنگر انداختن
anchorage	مرجع
anchorage	تکیه گاه
anchorage	باج لنگرگاه
anchorage	لنگراندازی
anchorage	لنگرگاه
anchorage buoy	بویه لنگرگاه
anchorage distance	فاصله تکیه گاهی
anchorage plate	صفحه مهاری
anchorage block	بستلنگرگاه
perceptual anchorage	تکیه گاه ادراکی
leave the anchorage	ترک کردن لنگرگاه
cable stay anchorage	کابلبرقراریلنگرگاه
advanced fleet anchorage	لنگرگاه مقدم ناوگان
self holding	خودنگهدار
holding	متصرفی اجاره داری
holding	سهام
holding	مایملک
holding	ملک متصرفی
holding	موجودی
holding	دارائی
holding	دارایی
holding	دارائی سهام
holding	گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
holding	در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
holding	تملک
holding	نقض مقررات
holding	نگهداری
holding	دراختیار داشتن دارایی
holding ground	محوطه نگهدارنده لنگر
holding time	زمان صرف شده
share holding	سرمایه گذاری در سهام
holding position	وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
holding magnet	گیره مغناطیسی
holding pattern	کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
holding time	زمان نگهداری
holding station	محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holding timekeeper	زماننگهدار
What is holding it up ? what is the snag?	گیر کار کجاست ؟
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
holding area	منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
holding ground	گیرایی کف دریا
holding force	نیروی بازدارنده
holding force	نیروی تثبیت کننده
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding coil	پیچک نگهدارنده
holding capacity	فرفیت نگهداری
holding attack	تک بازدارنده
holding attack	تک متوقف کننده
holding attack	تک تثبیت کننده
holding area	منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding and hitting	گرفتن حریف و ضربه زدن
holding a session	اجلاس
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکت صاحب سهم
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company	کمپانی مسلط
holding flange	لبه نگهدارنده
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding costs	مخارج نگهداری
holding contacts	کنتاکتهای جریانپای
centre holding variation	واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
leave (someone) holding the bag <idiom>	تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
isothermal holding furnace	کوره هم دمایی
holding area marking	نشانگرمنطقهغیرمجاز
induction holding furnace	کوره گرم نگهدار القائی
to beg [of a dog holding up front paws]	التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com