English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
home wiring سیم کشی ساختمانی
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Home , sweet home . هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home . هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
wiring سیم کشی
two way wiring سیم کشی دوراهه
wiring جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
wiring سیم کشی ساختمان
wiring اتصال
wiring نمودار مدار سیم کشی سیم بندی
wiring کابل کشی
wiring وایر کشی
wiring موسسه سیم سازی
two way wiring اتصال تبدیل
wiring مجموعه سیم ها
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
electric wiring سیم کشی برق
hot-wiring رشته حرارتی
hot-wiring فیلامان
hot-wiring سیم حاوی الکتریسیته
conduit wiring سیم کشی از لوله
hot-wiring سیم فاز
hot-wiring سیم مثبت
faulty wiring سیم کشی معیوب
category wiring یکی از 5 سطح استاندارد معرفی شده توسط EIA / TIA
category wiring که نوع کابل ها و سیمهای شبکه را مشخص میکند
open wiring سیمکشی باز
interior wiring سیمکشی داخل
inside wiring سیمکشی داخل
interconnection wiring سیم کشی
internal wiring سیم کشی داخلی
printed wiring سیمکشی چاپی
wiring connector رابط
wiring diagram نمودار سیم کشی ساختمان نقشه سیم کشی دیاگرام سیم کشی
wiring harness مهار سیم
wiring harness یک دسته سیم به هم بسته
wiring symbols نشانههای سیمکشی
a dedicated wiring circuit یک مدار الکتریکی اختصاصی
non metallic waterproof wiring کابل با پوشش لاستیکی
low voltage wiring سیم کشی فشار ضعیف
house wiring switch کلید برق منزل
hot wire wiring سیمکشی با سیم گرم
knob and tube wiring سیمکشی با مقره و لوله
electric wiring material مصالح سیم کشی برق
home like وطنی
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
WI'll you take me home? مرا به منزل می رسانید ؟
home سرزمین پدر و مادر
may i see you home? برسانم
may i see you home? اجازه دهید شمارابخانه
home like راحت
home like خانگی
On my way home. . . سرراهم بمنزل ...
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
Is there anybody at home ? Anybody home ? کسی منزل هست ؟
third home بازیگر مهاجم
at home <idiom> درخانه
home help کمکحالبیمار
nobody home <idiom> فکرش جای دیگر است
home منزل
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home بازی
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home اولین رکورد داده در فایل
home بطرف خانه
home محل زندگی کسی
home نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home منزلگاه
home وطن
home مرزوبوم
home میهن وطن
home اقامت گاه
home شهر بخانه برگشتن
home خانه دادن
home میهن
home وطن اسایشگاه
home جا به داخل لوله راندن
home زمین خودی
home خانه
It came home to me. به فکرم رسید.
home زادبوم
home وطن
at home پذیرایی در ساعت معین
home میهن
It came home to me. به نظرم رسید.
to make one's way home راه خانه را پیش گرفتن
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to freight out and home دوسره کرایه کردن
to pay home تلافی کامل کردن
tumble home خم درونی
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
Theres no place like home . <proverb> هیچ جا مثل خانه نمى شود .
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
sickfor home دلتنگ
home town شهر موطن
sickfor home دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
soldiers' home سربازخانه
soldiers' home پادگان
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
to start for home رهسپار به [راه] خانه شدن
stay at home خانه نشین
home-grown محصول خانه
Home appliances لوازم خانگی
home address آدرس منزل
to bring home حالی کردن
to bring home ثابت کردن
home-made <adj.> خانگی
home plate صفحهبازی
home straight خطمستقیموسطبازی
children's home محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home ground آشنا بهمحیط
Home appliances وسایل خانگی
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
What is your home address? نشانی منزلتان چیست ؟
close to home <idiom> به احساسات شخصی نزدیک شدن
Home Secretary مسئولدفتر
home time زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home خانهاشرافی
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
He came straight home. صاف آمد خانه
take-home pay خالص دریافتی
take-home pay مزد خالص
home stretch پایانراه
home stretch مرحله نهایی
home stretch گام های پایانی
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
home town زادگاه
home town خاستگاه
home town زادشهر
home towns شهر موطن
home towns زادگاه
home towns خاستگاه
home towns زادشهر
home-grown خانگی
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay حقوق خالص
harvest home اخر خرمن
home consumption مصرف خانگی
home building ساختمان مسکونی
home born خانه زاد
home born طبیعی
home born بومی
home address نشانی مبداء
home address نشانی منزلگاه
harvest home محل جمع اوری خرمن
harvest home پایان درو
Home Office وزارت داخله
home consumption مصرف داخلی
home made ساخت بومی
home made ساخت داخلی
home key کلید Home
home hole اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
home currency پول ملی
home currency پول داخلی
home country محل تولید
home country کشور اصلی
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
funeral home مرده شوی خانه
delivery to the home تحویل در خانه
home computers کامپیوتر خانگی
home computer کامپیوتر خانگی
Home Office وزارت کشور
broken home خانواده گسیخته
nursing home اسایشگاه پیران
home economics تدبیر منزل
home economics اقتصاد منزل
home economics اقتصاد خانه داری
home-brew مشروبات خانگی
mobile home خانه متحرک
mobile home تریلی
convalescent home نقاهت خانه
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
at home and abroad در سفر و حضر
at home and abroad در درون و بیرون کشور
at home and abroad در داخله و خارجه
rest-home اسایشگاه
rest home اسایشگاه
home-made وطنی
home-made ساخت میهن
home brew مشروبات خانگی
home market بازار داخلی
home rule حکومت ملی
home trade خرید وفروش داخلی
home trade داد و ستد داخلی
home trade تجارت داخلی
home visit بازدید خانواده
home service خدمات فروش در داخل کشور
home run مسابقه پرامتیاز
home run بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
home run گل زدن
home use entry اعلامیه مصرف
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
run home توگذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com