Dictiornary-Farsi | hook, line and sinker | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
hook, line and sinker <idiom>


Other Matches

well sinker	مقنی
sinker	وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker	مته کار
sinker	قالب ریز
sinker	مته چکشی
sinker	وزنه نگهدار
sinker	وزنه سربی ماهیگیری
sinker	غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
die sinker	دستگاه فرز حدیده
dipsey sinker	نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
release sinker	رها کننده مین شناور
delay release sinker	وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
hook	نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook-up	نقشه اویزان
on hook	قلاب شده
hook	روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook	ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hook up	نقشه اویزان
hook	گیر اوردن
hook	کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook	دام
hook	چنگک
hook	قلاب
hook	بشکل قلاب دراوردن کج کردن
one hook	مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
hook	گرفتارکردن
hook	بدام انداختن
to be off the hook <idiom>	از خطر جستن
hook	تله ضربه
off the hook <idiom>	دورشدن از مشکل
to have somebody on the hook <idiom>	کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
off hook	قطع شده
let (someone) off the hook <idiom>	عذرخواهی کردن ازکسی
hook-up <idiom>
hook up <idiom>
hook	ربودن
outside hook	فت پا و بهم زدن تعادل حریف
off hook	رها شده
hook-up	اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
on hook	وصل شده
to be off the hook <idiom>	پشت سرگذاشتن بحران
hook on	قلاب کردن
to be off the hook <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
hook on	اویزان کردن
can hook	قلاب لب تخت
crane hook	قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
treble hook	قلاب ماهیگیری سه طرفه
coat hook	قلاب رخت اویز
tumbler hook	قلاب پران
chain hook	هوک زنجیر
chain hook	دیلم زنجیر لنگر
cargo hook	قلاب بار
button hook	قلاب
pruning hook	داسقاله
hook ladder	نردبانقلابدار
lifting hook	قلاببالابر
little finger hook	چنگانگشتکوچک
pan hook	قلابکنه
union hook	قلاب دو حلقه
boat hook	هوک قایق
boat hook	چوب دست قایق
boat hook	چنگک قایق
boat-hook	هوک قایق
boat-hook	چوب دست قایق
boat-hook	چنگک قایق
By hook or by crook. somehow.	هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
hook and eyes	قفلی
hook and eyes	قزن
hook-ups	نقشه اویزان
hook and eye	قزن قفلی
hook knife	چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
pruning hook	دسقاله
bow hook	نفر سینه قایق
hook nosed	دارای بینی کج
hook-nosed	دارای بینی کج
crochet hook	جایانگشترویقلاب
curb hook	قلاباتصال
bill hook	دهره
bill hook	دستعاله
dough hook	چنگکخمیر
by hook or by crook <idiom>	بههر راهی ،به هر طریقی
crane hook	چنگک بالاکش
eye hook	قلاب حلقه دار
safety hook	قلاب اطمینان
pelican hook	قلاب پران
flu hook	کیف مخصوص طعمههای مصنوعی ماهیگیری
spring hook	قلاب فنردار
duck hook	ضربه پیچدار کوتاه
fifi hook	قلاب فی فی
draw hook	قلاب کششی
stern hook	نفر پاشنه قایق
drag hook	قلاب عایق
hook rope	طناب قلابدار
hook service	سرویس برگردان والیبال
horizontal hook	قلاب افقی
flesh hook	قلاب گوشت کش
hook shot	شوت هوک
eye hook	قلاب روزنه دار
hook spanner	کلید چنگالی
slag hook	قلاب کوره
hook switch	کلید ثقلی
hook tackle	تکل از پشت
hook's law	قانون هوک
hook's law	تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
fifi hook	رکاب کوهنوردی
drag hook	قلاب کشش
pot hook	قلاب دیگ
hook cable	کابل قلاب
sail hook	قلاب چادر
raymond hook	قلاب بالا کشنده قایق
thumb hook	قلابشصت
flash hook	قلاب گوشت
hook bolt	قلاب پیچی
hook bill	منقارعقابی
hook bill	منقار نوک برگشته
fish hook	قلاب ماهیگیری
pelican hook	قلاب پلیکان
shackle hook	قلاب بوکسل
hook gauge	اشل قلاب شکل نوک تیز
gang hook	دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
gang hook	دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
double hook	قلاب ماهیگیری دو طرفه
reaping hook	چنگک درو
hook check	سد کردن راه چوب حریف ازعقب
hook cable	کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
sheep hook	چوپانی
sheep hook	عصای
hook pass	پاس هوکی
outside hook and overan lock	لنگ تندر
ram's horn hook	قلاب دو شاخه
counter attack to outside hook	پلنگ شکن
aircraft arresting hook	قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting hook	مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
backward leg hook and underarm	سوبلس با استفاده از پا
leg hook in near arm and crossover	سگک دست و پا
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing	فاصله سطور
line to line fault	تماس خطوط
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
line by line milling	فرز کردن سطری
leg ride and far leg hook	بغل رومی بااستفاده از پا
along line	در امتداد خطوط
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out	با خط علامت گذاشتن
line out	قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line	درامتدادهمه خط
all along the line	در همه جا
along line	در خط
down line	بار کردن پایین خطی
on line help	کمک مستقیم
old line	محافظه کار
o o line	خط دیدبانی سپاه
o o line	خط تقسیم دیدبانی
necessary line	خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
to come in to line	موافقت کردن
to come in to line	در صف امدن
the line	صف
down the line	ضربه از کنار زمین
line up <idiom>	به درستی میزان کردن
below the line	درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line	سطر به سطر
out of line	جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line	خارج از خط جبهه
in line	شمشیر در وضع حمله
in line	همراستا
on the line	هواپیمای اماده پرواز
mean line	خط میان
line	صفی در خط
line	لاین
line	محصول
line	شعبه
on line	مستقیم
on line	متصل
on line	درون خطی
on line	مورداستعمال
on line	داخل رده
on line	در خط
line	رشته
line	در سمت
line	سیم
line	جبهه جنگ
line	لوله منفردی در سیستم سیالات
line	رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line	نسب
line	خط زدن
line	حدود رویه
line	طرز
line-up	ردیف ایستادن تیم
line-up	به ترتیب ایستادن
by-line	خط دوم یافرعی
by-line	خط فرعی راه اهن
by-line	کار یاشغل اضافی وزائد
line of d.	حد فاصل
off line	قطع
off line	غیر متصل