English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 252 (14 milliseconds)
English Persian
hot-water outlet خروجآبگرم
Search result with all words
outlet روزنه
outlet مجرای خروج
outlet بازارفروش
outlet مخرج
outlet دررو فروشگاه
outlet پریز
outlet حراج
outlet بازار فروش
outlet خروجی
outlet مفر
outlet دهانه ابگیر
outlet زیراب
outlet رانش ابگیر توزیع
outlet دررو
outlet محل فروش
outlet اتصال یا نقط های در مدار یا شبکه که سیگنال یا داده قابل دستیابی است
additional outlet انشعاب اختصاصی
additional outlet آبگیر اضافی
barrel outlet ابگیر لولهای
cooling water outlet خروجی اب سرد
direct outlet ابگیر مستقیم
lighting outlet خروجی روشنایی
lighting outlet اتصال نور
outlet box جعبه دیواری
outlet box جعبه خروجی
outlet leg لبه عقب سیفون
outlet pass پاس از زیر حلقه
outlet valve دریچه رانش
pipe outlet ابگیر لولهای
tube outlet لوله زیر اب
air-outlet grille پنجرهمشبکجهتخروجهوا
ceiling outlet تهویهسقفی
condenser cooling water outlet خروجیانقباضآبسرد
convenience outlet پریزتسهیلات
coolant outlet سردکنندهبیرونی
hot-air outlet خروجیهوایگرم
outlet grille شبکهخارجی
outlet hose شبکهخارجی
skirting outlet خروجیپارچه
steam outlet مدخلخروجیبخار
types of outlet انواعخروجی
warm air outlet خروجهوایگرم
warm-air outlet مجرایخروجهوایگرم
convenience outlet [American] پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
electrical outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
electrical outlet پریز دیواری
power outlet پریز دیواری
electrical outlet پریز روی دیوار
power outlet پریز روی دیوار
Other Matches
first water درجه اول
first water بالاترین مقام
She let the water out . آب را ول کرد
by water از راه رودخانه
on the water در کشتی
water down <idiom> ضعیف شدن
water course حق الشرب
water course مجرای اب
f.water عرق رازیانه
of the first water بهترین
water way مسیل
water way ابراهه
water way راه ابی
mean water میان اب
by water با کشتی
water course حق المجری
by water از راه دریا
water still دستگاه تقطیر اب
to water something آب دادن [گیاه]
to water آب دادن
water پیشاب
above water <adj.> روی آب
water آب
water اب دادن
above water <adj.> شناور
water اب
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
water ابگونه
to water آب ریختن
to p something with water اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water مایع
water jacket ابدان
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water melon هندوانه
to sniff up water اب رابه بینی کشیدن
to soften a water سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
water hyacinth وردالنیل
water hyacinth سنبل ابی
water hardening سختگردانی با اب
water glass لیوان اب
water glass شیشه مایع
water glass شیشه محلول
water guage فشار سنج اب
water hammer ضربت قوج
to splash into water به اب زدن
water hammer ضربت قوچ
water hazard مانع ابی در مسیر گوی گلف
water heater فرف ابگرم کن
water heater ابگرم کن
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole چاله اب
water glass اب شیشه
water jacket صندوق اب
water nymph الهه دریایی
water pepper زنجبیل سگ
water pepper فلفل ابی
water pipe لوله اب
water pipe تنبوشه
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
water point نقطه تقسیم اب
water pollution الودگی اب
water polo بازی فوتبال ابی
water polo واترپلو
water polo واترپولو
water polo بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water pressure فشار اب
water proof دافع اب
water proof رطوبت ناپذیر
water pump پمپ اب
water pump تلمبه اب
to drink water اب خوردن
to drink water اب اشامیدن
water jump مانع ابی
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level تراز اب
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level سطح اب
water lily نیلوفر ابی
water line خط ابخور ناو
water logging ابسیری
water loss ابکاهی
water lowering زهکشی
water meter کنتور اب
water meter اب سنج
water mill اسیاب ابی
water mill اسیاب
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph حوری دریایی
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
water purification تصفیه اب
water colour ابرنگ
water colour نقاشی ابرنگی
water container فرف اب
water content درصد رطوبت
water cooling خنک کنندگی اب
water cooling خنک کردن بااب
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiff میراب
water cress شاهی اتی
water cure اب درمان
water cure علاج بااب معالجه بااب
water damage خسارت اب دیدگی
water displacement زهکشی کردن
water coiour ابرنگ
water circulation گردش اب
water bearer دلو
water bearer ساکب الماء
water bearer ریزنده اب ابریز
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water balance بیلان اب
water bonded اب بند شده
water boy بچه سقا
water boy سقا
water buffalo گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen قمقمه
water car ارابه اب فروشان
water car ارابه اب پاش
water carriage حمل از راه اب
water carrier دلو
water bag کیسه اب
water aspirator خرطوم ابی
undermining by water اب رفتگی کف
water fast پارچه شورنرو
undermining by water اب شستگی
water bed تشک ابی
water filter صافی اب
underground water اب درون زمین
underground water اب زیرزمینی
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
water fowl مرغ ابی
water fowl پرنده ابی
water colour رنگاب
water front جبهه رطوبتی
water gas گاز اب
water gauge اندازه اب نما
water fast غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast رنگ نرو
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal فاضلاب
water disposal اگوکشی
waste water فاضلاب
wade into the water راه رفتن در اب
voidance water زیر اب
voidance water منجلاب
up to the middle in water تا کمر در اب
water disposal ساختن اگو
water dog سگ ابی
water dog شناگر ماهر
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver مقنی
water gauge اب پیم
water purification تطهیر اب
water jug پارچآب
in hot water <idiom> در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb> آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb> آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light . <proverb> آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live . <proverb> تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water آب آشامیدنی
Is there drinking water? آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water آب گرم نیست.
some hot water مقداری آب گرم
some cold water مقداری آب سرد
mineral water آب معدنی
a glass of water یک لیوان آب
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
water pipe قلیان
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
hot water <idiom>
water key کلیدآب
water separator جداگرآب
water signs علائمآبی
water transport ناقلآب
water under pressure آبتحتفشار
water/alcohol آب
water/alcohol الکل
water butt سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
water rates پولمصرفآب
To go through fire and water. خودرا به آب وآتش زدن
To draw water from the well . آب از چاه کشیدن
deep water <idiom> مشکل سخت
fish out of water <idiom> طرف وصله ناجوراست
head above water <idiom> آشکاری مشکل
hold water <idiom>
water bath دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
water softener نرم کننده آب
water softener [کاهش دهنده درجه سختی آب]
cut-water پیش دماغه
water cooler آب سرد کن
water surface سطح ایستائی آب
muddy water آب لجنی
to water [of eyes] اشک آمدن
to hold water معتبر بودن
to hold water قابل قبول بودن
to hold water صحت دار بودن
to soften water شیرین کردن آب
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
water hardness درجه سختی آب
water extraction آبکشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com