English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
English Persian
housing estate محوطهی خانه سازی
Other Matches
housing مسکن
housing محفظه
housing پوشش سخت
housing چارچوب قسمت ساکن دستگاه
housing استاتور
housing تهیه جا
housing خانه ها
housing خانه سازی
housing ایجاد مسکن
housing بدنه
housing project تهیهمسکن
housing estates محوطهی خانه سازی
housing development محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
housing association انجمنخانهیابیبهقیمتنازلتر
housing economics اقتصاد مسکن
spring housing محلارتجائی
clutch housing جایگاهکلاج
gear housing پوششچرخدنده
magnet housing بدنه اهنربا
fan housing محلقرارگرفتنخنککننده
roll housing پایه دستگاه نورد
troop housing کوی سربازان
engine housing جایگاهموتور
troop housing کوی درجه داران یا افراد
drop worm housing پوسته حلزونی سقوطی
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
double housing planner دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
front axle housing پوسته اکسل جلو
exhaust valve housing حوضینگ شیر خروجی
steering gear housing بدنه جعبه فرمان
front sight housing چشمیهدفگیر
hand brake gear housing دستهترمزموتورکابین
estate ماترک
estate at will اجاره مشروط
estate at will در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
estate دارایی
estate املاک
estate ملک
one third of estate ثلث ترکه
one third of estate ثلث
third estate عوام
estate دسته طبقه
estate حالت
estate دارائی فردمتوفی
estate دارائی
estate وضعیت
estate tax مالیات مستغلات
trading estate ملکتجاری
fourth estate مطبوعات عمومی
fourth estate نشریات ملی
fourth estate رکن چهارم مشروطیت
industrial estate محوطهصنعتی
estate agent فروشندهزمینوملک
estate cars اتومبیل استیشن
life estate عمری
life estate حق عمری
winding up an estate تقسیم مال بین غرماء
separate estate اموال شخصی زن
one thrid of the estate ثلث ترکه
partition of an estate افراز ملک
estate tax مالیات بر املاک
real estate ملک
real estate املاک و مستغلات
real estate مستغل
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
distribution of the estate تقسیم ترکه
equitable estate عین مرهونه
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
estate by curtesy میراث قانونی زوج
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
real estate مال غیرمنقول
real estate املاک و ساختمان
real estate زمین
real estate مستغلات
real estate معاملات زمین
real estate خرید زمین
estate duty مالیات بر ارث
estate duty مالیات ارث
estate in dower میراث قانونی زوجه
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
estate in remainder تملک معلق
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate in common مالکیت مشاع
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate in reversion هبه قابل رجوع از جانب واهب
estate in reversion هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
estate for years حق رقبی
estate of a deceased ترکه
estate for life حق عمری
estate of a deceased ماترک
administration of estate اداره ترکه
estate in common اشتراک در مالکیت زمین
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
estate in joint tenancy واگذاری مشاع
real estate broker واسطه املاک
original and derivative estate اصل مال یا نمائات یا منافع ان
original and derivative estate مال اصلی و مال فرعی
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
real estate agency بنگاه معاملات املاک
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
real estate tax مالیات بر مستغلات
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
back to back housing خانه ی پشت به پشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com