English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
English Persian
hunting box or lodge خانه کوچک شکارگران
Other Matches
lodge قرار دادن
lodge منزل کردن
lodge بیتوته کردن
lodge تفویض کردن
lodge خیمه زدن
lodge به لانه پناه بردن
lodge سرا
to lodge an a عرضحال استیناف دادن
lodge گذاشتن تسلیم کردن
lodge پذیرایی کردن
lodge منزل
lodge جا
lodge خانه
lodge کلبه
lodge شعبه فراماسون ها
lodge انبار
lodge منزل دادن
lodge an a appeal عرضحال دادن
lodge a complaint اقامه دعوی کردن
lodge a complaint دادخواهی کردن
lodge a complaint شکایت کردن
lodge-books کتاب مقررات معماری
lodge an a appeal شکایت کردن
lodgment or lodge منزل گیری
lodgment or lodge سپارش پول ودیعه گذاری
lodgment or lodge جاپا
lodgment or lodge پایگاه
to lodge a complaint شکایت کردن
to lodge a complaint عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
lodgment or lodge موقعیت
To lodge a complaint . درمقام شکایت بر آمدن
lodgment or lodge موضع
lodge a complaint against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
hunting نوسان سرعت
hunting فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
hunting صید
hunting شکار کردن جستجو کردن
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
still hunting روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
to go a hunting شکار رفتن
hunting شکار
hunting نوسان دادن انتن رادار درردیابی
witch-hunting کشفوتنبیهافرادیکهدارایعقایدمضربرایاجتماعهستند
hunting district شکار گاه
hunting ground صیدگاه
hunting district صیدگاه
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
head-hunting <idiom> جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
hunting ground شکار گاه
hunting cap کلاهشکار
stag hunting شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
hunting ground شکارگاه
hunting grounds شکارگاه
cub hunting شکار بچه روباه
exploratory hunting عملیات اکتشافی و خنثی کردن مین یا مین روبی
hunting bow کمان بلند و سنگین برای شکار
hunting dog سگ شکاری
hunting dog توله
hunting horn بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
hunting leopard یوزپلنگ
hunting panther یوزپلنگ
bow hunting شکار با تیر و کمان
mine hunting کشف و خنثی کردن مین
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
Imperial Silk Hunting Carpet فرش شکارگاهی ابریشمی درباری [این فرش مربوط به قرن شانزده میلادی بوده و در زمینه حاشیه از صحنه های شکار به همراه گل های شاه عباسی و اسلیمی استفاده شده است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com