English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
English Persian
hurdle race اسب دوانی با پرش از موانع
Search result with all words
A hurdle race . مسابقه دو با مانع
Other Matches
hurdle سبدترکهای
hurdle اسب دوانی با پرش از ارتفاع
hurdle مانع
hurdle دو با مانع
hurdle دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
hurdle فائق امدن بر
hurdle از روی مانع پریدن
hurdle از روی پرچین یاچارچوب پریدن
hurdle چهارچوب جگنی
hurdle مسابقه پرش ازروی مانع
brushwood hurdle سرشاخه بافته شده کنار هم
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
intermediate hurdle مانع متوسط
steeplechase hurdle مانعاسبدوانی
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
race course میدان مسابقه
race ابراهه
race جوی
race نهر
race جدار
race قاب
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race سینی لغزنده
race مسابقه سرعت
race طوقه لغزنده
race سرسره ریل
race مسابقه
race دوران مسیر
race دور
race دویدن
race مسابقه دادن بسرعت رفتن
race نژاد
race نسل تبار
race طایفه
race قوم
race اسب دوانی
race گردش
race ریل لغزنده
race طبق ه
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
the hu man race نوع بشر
the hu man race نژادانسان
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
selling race مسابقه فروش اسب
race ring سینی دوار
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
race ring طوقه سرسرهای
road race دو ماراتون
race ring رینگ و پایه مسلسل
relay race دو امدادی
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
the white race نژادسفید
the black race نژاد سیاه
the human race نوع بشر
the human race بشریت
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
race relations روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
human race بشریت
arms race مسابقه تسلیحاتی
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
tide race جذر و مد سریع اب دریا
the white race نژادابیض
race horse اسب مسابقه
head race تنوره اسیاب
he has run his race است
he has run his race خودراپیموده
he has run his race دوره
harness race مسابقه ارابه رانی
front race پیشتازی
race walking مسابقه راهپیمایی
foot race مسابقه راهپیمایی
flat race مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
figure race مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
drag race مسابقه اتومبیلرانی سرعت
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
conditional race مسابقه مشروط با ارابه
claiming race مسابقه اسبهای هم قیمت
bearing race جدار یاتاقان
head race کانال هذایت اب به توربین
horse race مسابقه اسب دوانی
endurance race مسابقه استقامت
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
nursey race مسابقه اسبهای 2 ساله
mill race جوی اسیاب
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
mill race اب اسیاب
produce race مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
race card برنامه اسب دوانی
match race مسابقه دو بین دو نفر
master race نژاد برتر
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
obstacle race مسابقه دو با پرش موانع
currency depreciation race تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
Slow but sure wins the race. <proverb> پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
Adegenerate ( decadent ) race . نژاد فاسد
currency depreciation race تجدید نظر در قیمت پول جاری
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
to poach a start in race نا بهنگام پیش افتادن
to poach a start in race بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
slow and steady wins the race اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
To win the match(race,contest). مسابقه رابردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com