Dictiornary-Farsi | i warned him of danger | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 52 (4 milliseconds)

English	Persian
i warned him of danger	او را از خطراگاهی دادم


Other Matches

warned	هشدار دادن
warned	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned	اخطار کردن به
warned	تذکر دادن
warned	اخطارکردن به
warned	اگاه کردن
he warned them to obey	اطاعت کنند
he warned them to obey	بدیشان اخطارکردکه
warned exposed	قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
warned protected	قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
He warned he would go on a termless hunger strike.	او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
to p anyone through danger	کسی را از خطر رهایی دادن
danger	به خطر افتادن
danger	خطر
to redress danger	جبران خسارت کردن
to incur danger	درخطر افتادن
to incur danger	خودرادر خطر انداختن
to guard against danger	مواظب خطر بودن
to rush any one into danger	کسیرا بخطر کشانیدن
danger sticks	نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
smell danger <idiom>	از خطری پیش آگاه شدن [اصطلاح مجازی]
danger money	مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
There's no danger of that happening again.	خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Better face in danger once than to be always in da. <proverb>	مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
Our lives are in danger.	جانمان درخطر است
danger of flooding	خطر سیل
safe from danger	محفوظ از خطر
reckless of danger	بی پروا ازخطر
danger space	فضای خطرناک
danger signal	اژیرخطر
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
danger close	خطرنزدیک است
danger close	خطر نزدیک
danger buoy	بویه خطر
danger bearing	سمت خطر
danger bearing	سمت خطرناک
danger area	منطقه خطرناک
danger space	فضای هوایی خطرناک
danger area	منطقه خطر
subjected to danger	در معرض خطر
liable to danger	در معرض خطر
lead out of danger	با راهنمایی از خطر رهانیدن
i reck not of danger	من باکی از خطر ندارم
danger zone	منطقه خطر
danger was imminent	خطر تهیدمیکرد
danger was imminent	خطر نزدیک بود
danger warning level	حداقل موجودی
isolated danger mark	علامتعایقدارخطر
danger warning level	مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
Red light is a signal for danger .	چراغ قرمز علامت خطر است
I stayed in concealment until the danger passed.	خودم را پنهان کردم با خطر گذشت