English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
image distortion شکستگی تصویر
image distortion اعوجاج تصویر
Other Matches
distortion پیچیدگی
distortion کج شکلی
distortion تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortion صدای نامفهوم داشتن
distortion نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortion اغتشاش
distortion کژدیسی
distortion انحراف
distortion اعوجاج
distortion تحریف
distortion کرنش زاویهای
distortion تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortion اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortion واپیچش
distortion شکستگی
harmonic distortion اغتشاش هارمونیک
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
frequency distortion تغییر شکل یافتگی فرکانس
frequency distortion اغتشاش بسامدی
fortuitcus distortion اعوجاج اتفاقی
field distortion اعوجاج میدان
field distortion انحراف میدان
bias distortion اعوجاج پیشقدری
delay distortion اعوجاج تاخیری
distortion factor مانده نسبی
distortion factor ضریب اعوجاج
distortion of field اغتشاش میدان
end distortion اعوجاج انتهایی
trapezium distortion اغتشاش ذوزنقهای
current distortion اعوجاج جریان
moire distortion بدنمایی مواره
sawtooth distortion شکستگی
sawtooth distortion بدنمایی
sbend distortion لرزش تصویر رادار
sbend distortion لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
scurve distortion لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
sound distortion شکستگی صدا
sound distortion اعوجاج صوت
spot distortion اغتشاش نقطه
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
trapezoidal distortion اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
pincushion distortion خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
phase distortion اعوجاج فاز
perceptual distortion تحریف ادراکی
impluse distortion اعوجاج ضربهای
keystone distortion تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
line distortion اعوجاج خط
parallax distortion خطای پارالکس
asymmetrical distortion اعوجاج نامتقارن
parallax distortion اختلاف منظر
parallax distortion خطای توازی
to avoid distortion of the results [produced] by ... برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
image نشان دادن تصویر
image تصویر کردن
image خوب شرح دادن
image شمایل
image مجسمه
self image خویشتن شناسی
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
image well چاه مجازی
self image تجسم نفس واعمال خود
self image پیش خودمجسم سازی
image [وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
image تندیس
image پیکر
image شبیه سازی
image صورت
image نگار
image عکس هوایی
image تصویر ذهنی
image تصویر الکتریکی
image منعکس کردن
image نقش کردن
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
image [وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
image وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
image [دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
image [برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
image تصور سیما
image نقش
image مجسمه شکل
image عکس
image مجسم کردن
image تمثال
image پنداره
image تصور خیالی
image پندار
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
after image پس دید
image تصویر
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
image مجسمه
image شکل
image کپی دقیق از فضایی از حافظه
image [ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
image فشرده سایز داده یک تصویر
image تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image کپی از طرح یا تصویر اصلی
image منظر
image space فضای تصویر
image source منبع تصویر
image retention ضبط تصویر
image reversal نقض تصویر
image registration ترام تصویر
image registration ثبت تصویر
image ray شعاع تصویر
image speard انتشار تصویر
image ratio نسبت تصویر
image speard گسترش تصویر
image sinusoidally تابیدگی تصویری
image side جهت تصویر
image response پاسخ تصویر
image resolution تجزیه تصویر
image reproduction تولید مجدد تصویر
image reversal برگشت تصویر
image shape کادر تصویر
image sharpness ترام تصویر
image sharpness خطوط مورب تحت زاویه معین
image shift جابجایی تصویر
image scale مقیاس تصویر
image response رفتار فرکانس تصویر
image reversal واژگونی تصویر
image test ازمایش تصویر
image test تست تصویر
image transformation تبدیل تصویر
image ray پرتو تصویر
verbal image تصویر ذهنی کلامی
virtual image تصویر مجازی
printed image شکلعکسچاپی
spitting image <idiom> درست مثل
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
sharp image تصویر واضح
sharp image تصویر شفاف
scanned image تصویر پوشیده
reverse image تصویر وارونه
retinal image تصویر شبکیه ای
image transmission انتقال تصویر
intermediate image تصویر میانی
memory image تصویر یاد
mental image تصویر ذهنی
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
off screen image تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
primordial image صورت ازلی
public image تصور عمومی
public image تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
real image تصویر حقیقی
image formation تصویر سازی
image quality کیفیت تصویر
mirror image تصویر قرینه
display image نمای تصویر
image coordinates مختصات تصویر
image enhancement جلوه دادن تصویر
bit image [مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
image degradation کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
image detail جزء تصویر
image detail جزئیات تصویرتلویزیون
image displacement تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
image dissector لامپ تقطیع تصویر
image distance عرض تصویر
image drift رانش تصویر
image drift تاب خوردن تصویر
image effect اثر تصویر تلویزیون
image element نقطه تصویر
image point نقطه تصویر
image erection راست کردن تصویر
mirror image تصویر آیینه ای
image control کنترل تصویر
image displacement اشتباه تصویر یا خطای تصویربرداری دستگاه
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
holographic image نمایی از شی سه بعدی
idealized image تصویر ارمانی
image aerial آنتن تصویر
image band باند فرکانس تصویر
image brightness روشنایی تصویر
double image تصویر مضاعف
image carrier حامل تصویر
image changer مبدل تصویر
image converter مبدل تصویر
image cintraction انقباض تصویر
image cintraction شکستگی تصویر
image contrast کنتراست تصویر
image contrast درجه خاکستری تصویر
image erection درست کردن تصویر
image field حوزه تصویر
image processing پردازش تصویر
image intensification تقویت تصویر
image potential پتانسیل تصویر
card image تصویر کارت
image interpreter مفسر عکس
image interpreter متخصص خواندن عکس هوایی
image inversion برگردانی تصویر
image line هدایت تصویر
image of interference تصویر انترفرنس
image orthicon لامپ تصویر اورتیکون
image line خط تصویر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com