Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
impedance loss	تلف اتصال کوتاه
impedance loss	گمگشتگی اتصال کوتاه
Other Matches
impedance	مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
impedance	امپدانس
impedance	مقاومت جریان متناوب امپدانس
impedance	پاگیرایی
impedance	اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
impedance	ناگذرایی
impedance	مقاومت فاهری
impedance	مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
impedance coil	پیچک ناگذرایی
impedance coupling	جفتگری با ناگذرایی
impedance bridge	پل اندازه گیری مقاومت
impedance bridge	پل امپدانس
characteristic impedance	ناگذرایی ماهیتی
surge impedance	ناگذرایی ماهیتی
choke impedance	امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance corrector	مصصح امپدانس
impedance transformer	مبدل امپدانس
impedance converter	مبدل امپدانس
impedance compensator	متعادل کننده مقاومت فاهری
impedance comparator	تطبیق دهنده امپدانس
impedance coil	چوک
impedance coil	پیچک
impedance characteristic	مشخصات امپدانس
choke impedance	مقاومت سلف
complex impedance	ناگذرایی مختلط
high impedance	امپدانس بالا
electrode impedance	ناگذرایی الکترد
generator impedance	مقاومت ژنراتور
image impedance	ناگذرایی ماهیتی
image impedance	امپدانس تصویر
image impedance	مقاومت مشخصه تصویر
impedance at resonance	مقاومت رزونانس
generator impedance	امپدانس ژنراتور
cyclic impedance	ناگذرایی حلقهای
zener impedance	امپدانس زنر
coupling impedance	مقاومت فاهری پیوست
coupling impedance	امپدانس تزویج
impedance angle	زاویه فازی
impedance at resonance	مقاومت فازی
impedance balancing	تعادل امپدانس
impedance balancing	تقارن امپدانس
synchronous impedance	ناگذرایی همزمان
asynchronous impedance	ناگذرایی ناهمزمان
impedance operator	اپراتورامپدانس
impedance ratio	نسبت امپدانس
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
impedance relay	رله ی امپدانس
impedance transformation	تبدیل امپدانس
impedance triangle	مثلث ناگذرایی
impedance triangle	مثلث مقاومت ها
impedance triangle	مثلث اتصال کوتاه
impedance voltage	ولتاژ اتصال کوتاه
impedance voltage	ولتاژاتصال کوتاه نامی
inductive impedance	مقاومت فاهری با جزء القائی
inductive impedance	مقاومت فاهری القائی
input impedance	امپدانس ورودی
input impedance	مقاومت فاهری اولیه
internal impedance	مقاومت داخلی
line impedance	امپدانس خط
output impedance	امپدانس خروجی
output impedance	ناگذرایی خروجی
impedance protection	حفافت امپدانس
impedance feedback	پیوست برگشت امپدانس
impedance irregularity	غیریکنواختی امپدانس
impedance heating	گرمایشی امپدانسی
impedance function	تابع امپدانس
impedance level	مقاومت موجی
impedance coupling	تزویج پیچک
impedance factor	ضریب ناگذرایی
impedance drop	ولتاژ اتصال کوتاه
antenna impedance	ناگذرایی انتن
impedance coupling	پیوست امپدانس
impedance magnetometer	مغناطیس سنج با تغییرامپدانس
impedance of grid	امپدانس شبکه
impedance meter	دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance meter	امپدانس متر
internal impedance	امپدانس داخلی
impedance matrix	ماتریس مقاومت فاهری
impedance operator	اپراتور مقاومت
impedance matrix	ماتریس امپدانس
high impedance rotor	رتور امپدانسی
high impedance relay	رله پیچک دار
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
high impedance winding	سیم پیچی با مقاومت زیاد
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
high impedance relay	رله باامپدانس زیاد
low impedance input	ورودی اولیه با امپدانس کم
internal impedance drop	افت ولتاژ داخلی
impedance transforming filter	صافی تبدیل امپدانس
impedance measuring set	دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance voltage test	ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
impedance unbalance finder	دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
high input impedance circuit	مدار با امپدانس ورودی زیاد
impedance unbalance measuring set	دستگاه اندازه گیری امپدانس نامتعادل
no known loss	زیان نامعلوم
loss of value	افت ارزش
i^ r loss	اتلاف توان
loss	هدر رفتگی
loss	افت
loss	تلفات جنگی ضایعات رزمی
at a loss what to do	لا تکلیف
at a loss what to do	بلا تکلیف
loss	خسارت
to be at a loss	متعجب و متحیر بودن
to be at a loss	حیرت زده بودن
to be at a loss	بهت زده بودن
to be at a loss	حیران بودن
to be at a loss	گیج ومبهوت بودن
loss	گریز سقوط
loss	تلفات
loss	ازدست دادن
loss	شکست
loss	تلف
loss	گمگشتگی
loss	گمگشت
to be at a loss	درمانده بودن
loss	باخت
loss	زیان
loss	ضرر
loss	خسارت گمراهی
loss	فقدان
loss	اتلاف
loss	تلفات ضایعات
loss	خسارات
loss	زوال
loss replacement	جایگزینی تلفات و ضایعات
option of loss	خیار غبن
operating loss	زیان عملیاتی
no load loss	تلف یا تلفات بی باری
loss of profit	عدم النفع
melting loss	افت یا تلف ذوب
loss on points	باخت با امتیاز
loss statement	صورت سود و زیان
magnetic loss	تلف مغناطیسی
spartter loss	تلف تزریق
partial loss	زیان جزئی
profit and loss	حساب سود وزیان
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
power loss	اتلاف توان
potential loss	افت پتانسیل
perfect loss	زیان خالص
perfect loss	زیان خاص
perfect loss	زیان مطلق
profit and loss	سود و زیان
partial loss	خسارت جزیی
loss of pressure	افت فشار
to bear a loss	ضرردادن
to sell at a loss	بضر یا زیان فروختن
to suffer a loss	زیان دیدن
to suffer a loss	ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	زیان دیدن
to sustain a loss	ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	متحمل خسارت شدن
radiation loss	گمگشتگی تابش
total loss	خسارت کلی
total loss	نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
radiation loss	تلف تشعشع
resistance loss	اتلاف مقاومتی
to replace a loss	جای زیانی را پرکردن
to bear a loss	خسارت دیدن یاکشیدن
to cut a loss	ازنصف ضر ربرگشتن
to incur a loss	زیان دیدن
tip loss	تلفات نوک
to incur a loss	ضر ر دیدن
sustain a loss	زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
sustain a loss	ضرر دیدن
suffer loss	ضرر کردن
suffer loss	زیان دیدن
total loss	تلفات کل
transformer loss	اتلاف مبدل
voltage loss	اتلاف ولتاژ
to be at a loss as to what to advise	آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
loss of hair	آلوپسی [پزشکی]
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss for an answer	پاسخی نداشتن
profit and loss a	حساب سودوزیان
voltage loss	تلف ولتاژ
voltage loss	گمگشتگی فشارالکتریکی
water loss	ابکاهی
windfall loss	زیان اتفاقی
windfall loss	زیان باد اورده
To sell something at a loss.	چیزی را باضرر فروختن
To inflict a loss on someone.	به کسی ضرر زدن ( رساندن )
To cause ( inflict ) a loss .	ضرر وزیان واردکردن
absorption loss	اتلاف جذب
energizing loss	گمگشت کارمایه
energy loss	تلف انرژی
energy loss	گمگشت انرژی
entrance loss	افت حاصل از اصطکاک
evaporation loss	اتلاف در تبخیر
gain or loss	سود یا زیان
generator loss	اتلاف مولد
cause to sustain a loss	اضرار
head loss	افت بار
head loss	افت فشار
heat loss	اتلاف گرمایی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com