Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
import duty
حقوق واردات
Other Matches
import
بازیگر خارجی تیم
import
مفهوم ورود
import
عمل وارد کردن
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
import
ورود
import
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import
وارد کردن
import
به کشور اوردن افهار کردن
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
import
باپیروزی بدست امدن
import
تسخیرکردن
import
اهمیت داشتن
import
کالای رسیده
import
کالای وارده
import
واردا ت
import
واردات
import charge
تعرفه واردات
import tariff
تعرفه واردات
import tariff
هزینه واردات
import charge
هزینه واردات
import tariff
حقوق واردات
import charge
حقوق واردات
import and export
واردات و صادرات
the import of which is prohibited
ان کالا ممنوع الورود است
data import
ورود داده
volume of import
حجم واردات
import quota
سهمیه وارداتی
import duties
حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
import quotas
محدودیت کمی واردات
import restrictions
محدودیتهای واردات ممانعتهای واردات
import quotas
سهمیه وارداتی
import licences
پروانههای واردات
import licences
مجوزهای واردات
import licences
جوازهای واردات
import licence
جواز واردات
import intensive
واردات پر
import surcharge
حقوق واردات مازاد
import surcharge
حقوق گمرکی اضافه
propensity to import
گرایش به واردات
import duties
گمرک اجناس وارداتی
import documents
اسناد واردات
import restriction
محدودیت واردات
marginal propensity to import
میل نهائی به واردات
import substitution policy
سیاست جانشینی واردات
gold import point
طلای خالص به فروشنده میدهد
gold import point
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point
نقطه ورود طلا
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
export import bank
بانک صادرات واردات
off duty
<idiom>
دروقت آزاد
to be on duty
درماموریت بودن
that is beyond my duty
این از وفایف من خارج است
the d. of duty
انجام وفیفه
the d. of duty
ادای وفیفه
while on duty
حین انجام وفیفه
on duty
سر خدمت
while on duty
حین خدمت
to be on duty
سرخدمت بودن
duty
گماشت
duty
خدمت
on duty
درحین خدمت
duty
عوارض گمرکی عوارض
duty
نگهبان
off duty
خارج از نگهبانی
be off one's duty
سر خدمت نبودن
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
duty
کار
duty
حق
duty
فرض کار
duty
تکلیف
duty
وفیفه
duty
ماموریت
off duty
خارج از خدمت
off duty
مرخصی راحتی نگهبانی
rated duty
کار اسمی
religious duty
فرض وفیفه
ready for duty
اماده خدمت
ready for duty
اماده کار
ready for duty
اماده انجام وفیفه
rate of duty
نرخ عوارض
export duty
حقوق صادرات
personal duty
فرض عینی
periodic duty
کار متناوب
personal duty
واجب عینی
point duty
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
post of duty
پاسگاه
probate duty
هزینه تصدیق وصیتنامه
officer on duty
افسر مسئول
treaty duty
حق متعارف گمرکی
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
religious duty
فریضه
duty position
شغل ارجاعی
sea duty
ماموریت دریایی
customs duty
عوارض گمرکی
to overrun one's duty
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
to p a soldier to duty
سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to stand to one's duty
وفیفه خودرا انجام دادن
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
transit duty
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
type of duty
نوع کار
uninterrupted duty
کار بی وقفه
uninterrupted duty
کار مداوم غیر یکنواخت
sense of duty
<adj.>
وظیفه شناسی
shrink one's duty
از انجام وظیفه شانه خالی کردن
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
duty-bound
حینانجام وفیفه
To do (perform) ones duty.
تکلیف خود را انجام دادن
in the line of duty
<idiom>
کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
this duty precedes all others
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
customs duty
تعرفه گمرکی
customs duty
حقوق گمرکی
sea duty
خدمت دریا
send on duty
مامور کردن
sense of duty
حس وفیفه شناسی
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
shore duty
خدمت ساحل
special duty
کار ویژه
staff duty
وفیفه ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
کار ستادی
stamp duty
تمبر عوارض تمبر مالیاتی
export duty
هزینه صادرات
temporary duty
شغل موقت
temporary duty
ماموریت موقت
that is your duty and not mine
این وفیفه شماست
that is your duty and not mine
نه وفیفه من
export duty
تعرفه صادرات
stamp duty
حق تمبر
duty officer
افسرمداومتکار ستاد
duty cycle
ضریب کار
duty cycle
چرخه کار
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
duty branch
رسته
duty branch
رسته خدمتی
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
duty assignment
ارجاع شغل
day of duty
روزخدمت
day of duty
تعداد روزهای خدمت
duty cycle
دوره کار
duty factor
ضریب کار
duty officer
افسر نگهبان ستاد
duty hands
نگهبانان
duty hands
گروه نگهبانان
duty free
فاقد حقوق گمرکی
duty free
معاف ازحقوق گمرکی
duty free
معاف ار مالیات
duty free
معاف از عوارض گمرکی
duty free
بخشوده از حقوق گمرکی
duty factor
دوره کار
countervailing duty
حقوق گمرکی جبرانی
continuous duty
کار مداوم یکنواخت
ad valorem duty
حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
ad valorem duty
حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
active duty
ارتش کادر
active duty
خدمت کادر ثابت
acceptance duty
الزام به قبولی نویسی
dereliction of duty
وفیفه نشناسی
dereliction of duty
ترک وفیفه
death duty
مالیات بر ارث
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
aviation duty
شغل پروازی
continuous duty
کار پیوسته
combat duty
امور رزمی
combat duty
ماموریت رزمی
collective duty
واجب کفایی
collective duty
فرض کفایه
breach of duty
ترک وفیفه
breach of duty
ترک خدمت
bounden duty
وفیفه واجب یا لازم
aviation duty
شغل خلبانی
heavy duty
مخصوص کارسنگین
officer on duty
افسرنگهبان ستاد
i deed it my duty to
وفیفه خود می دانم که
to perform one's duty
انجام وفیفه کردن
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
field duty
ماموریت رزمی
field duty
خدمات رزمی
fatigue duty
کاراجباری در سربازخانه
fatigue duty
کار بیگاری
fatigue duty
بیگاری
duty-free
معاف از گمرک
individual duty
واجب عینی
officer on duty
افسر مداومت کار
neglect of duty
غفلت در انجام وفیفه
line of duty
نحوه انجام وفیفه
line of duty
مسیر خدمتی
laspe from duty
ترک وفیفه
lapse from duty
ترک وفیفه
inland duty
گمرک داخلی
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
extra duty
خدمت اضافی
duty status
وضعیت خدمتی
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
duty ship
ship mission active
duty station
محل خدمت
duty rated
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
duty to god
وفیفه شخص نسبت به خدا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com