Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
in a kind (sort) of way
<idiom>
یک کمی
Other Matches
re sort
دوباره جور کردن
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort of
نسبتا
sort-out
مرتبکردن
sort of
تقریبا
sort of
بمیزان متوسط
sort of
بمقدار متوسط
nothing of that sort
هیچ همچو چیزی نیست
nothing of the sort
هیچ همچو چیزی نیست
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
سوا کردن
sort
فرمان SORT
sort
دسته بندی کردن
sort of
<idiom>
تقریبا تا یک حدی
sort
جور
sort
قسم
sort
نوع
sort
گونه
sort
طور طبقه
sort
رقم
sort
جور کردن
sort
دمساز شدن
sort
پیوستن
sort
جوردرامدن
sort
دسته دسته کردن
sort
سواکردن
sort
جورکردن
major sort
جورسازی عمده
internal sort
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
polyphase sort
جور کردن چند مرحلهای
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
oscillating sort
جور کردن نوسانی
minor sort
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
multipass sort
مرتب سازی چند عبوری
multipass sort
جورکردن چند گذری
multipass sort
مرتب کردن چند گذری
multipass sort
جور کردن چند گذری
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
internal sort
جور کردن داخلی
merge sort
ادغام و جور کردن
internal sort
مرتب کردن درونی
major sort
مرتب سازی اصلی
internal sort
مرتب سازی داخلی
polyphase sort
مرتب کردن چند فازی
property sort
جور کردن خاصیتی
sort key
کلید جورسازی
sort key
کلید ترتیب
sort merge
جور کردن و ادغام
To sort out ones affairs
بکارهای خود سر وصورت دادن
sort order
نظم ترتیب
tag sort
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
tree sort
مرتب کردن درختی
what sort of a thing is it?
چه جور چیزی است
sort generator
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort field
فیلد مرتب سازی
ripple sort
مرتب کردن موجی
selection sort
جور کردن گزینشی
selection sort
مرتب کردن گزینشی
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort effort
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field
میدان جور کردن
sort field
میدان مرتب سازی
She is the clinging sort.
از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
distributive sort
مرتب کردن توزیعی
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
bucket sort
جور کردن دلوی
collating sort
مرتب کردن داده
descending sort
ترتیب نزولی
descending sort
مرتب سازی نزولی
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
die sort
جور کردن طاسی
exchange sort
جورکردن معاوضهای
heap sort
sort tree
external sort
جور کردن خارجی
external sort
مرتب سازی خارجی
ascending sort
مرتب سازی صعودی
ascending sort
جورکردن صعودی
bubble sort
جور کردن حبابی
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
block sort
جورسازی کندهای
block sort
مرتب کردن بلاکی
external sort
جورکردن خارجی
bubble sort
سورت حبابی
bubble sort
مرتب کردن حبابی
kind
کیفیت
kind
جنسی
kind
بامحبت
so let us always be kind
پس بیایید
one of a kind
<adj.>
بی همتا
so let us always be kind
پیوسته مهربان باشیم
kind
غیرنقدی مهربان
kind
مهربانی شفقت امیز
kind
دسته
some kind
[of]
یک نوعی
[از]
of the same kind
از همان نوع
one of a kind
<adj.>
یکتا
one of a kind
<adj.>
بیمانند
one of a kind
<adj.>
بی نظیر
one of a kind
<adj.>
یگانه
He's one of a kind.
او
[مرد]
آدمی منحصر به فرد است.
a kind
[of]
نوعی
[از]
in kind
<idiom>
به طریقی مشابه
kind
جنس گروه
to be kind to...
مهربان بودن نسبت به ....
kind
جور
kind
قسم
four-of-a-kind
چهارنوعازیکعدد
three-of-a-kind
سهنوعازیکعدد
kind
نوع
kind
گونه
It is very kind of you .
لطف دارید
of what kind is it ?
چگونه است
of what kind is it ?
چه قسم است
of what kind is it ?
چه جوراست
i kind of liked it
میشود گفت دوست داشتم
i said nothing of the kind
هیچ همچو چیزی
he was very kind indeed
راستی چه اندازه مهربان بود
it is very kind of you
خیلی التفات کردید
kind of
تاحدی
kind of
تا درجهای
kind regards
درود
he was very kind indeed
واقعابسیار مهربانی کرد
i said nothing of the kind
نگفتم
it is of a different kind
قسم دیگری است
how kind he is
چقدرمهربان است چه مهربان است
it is of a different kind
یک جو ردیگر است
in kind
عینا
in kind
جنسا
in kind
بجنس
it is of a different kind
نوعی دیگراست
in kind
بعین
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
kind regards
سلام
We are past that sort of thing .
دیگر این کارها از ماگذشته
i sort of feel sick
یک جوری میشوم
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
ابدا"چنین چیزی نیست
minor sort key
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
ascii sort order
نظم ترتیبی اسکی
major sort key
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
ration in kind
جیره معادل یاجانشین
collision of the second kind
برخورد نوع دوم
collision of the first kind
برخورد نوع اول
payment in kind
پرداخت جنسی
kind hearted
مهربان
imeant that he is kind
مقصودم اینست که ادم مهربانی است
kind-hearted
مهربان
benefit in kind
نفع جنسی
quarters in kind
منازل سازمانی
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
human kind
جنس ادمی
human kind
نوع بشر
ration in kind
معادل جیره
quarters in kind
مسکن مجانی
they differ in kind
جنساباهم فرق دارند
kind-hearted
خوش قلب
payment in kind
پرداخت غیرنقدی
kind of funny
یک جوری بامزه
they act after their kind
به ایین
They act after their kind.
جنس خود رفتار می کنند.
kissing kind
باهم دوست
what kind of a bird is that ?
چه قسم پرنده ایست
what kind of a bird is that ?
چه جور مرغی است
we had coffee of a kind
یکجورقهوهای داشتیم یاخوردیم
kissing kind
درحال اشتی
transportation in kind
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
these kind of men
اینجو رمردمان
the bird kind
جنس پرنده
kind hearted
خوش قلب
tax in kind
مالیات جنسی
kind heartedness
مهربانی
taxes in kind
مالیات جنسی
kind heartedness
خوش قلبی
they differ in kind
جنس یاچگونگی انهاباهم فرق دارد
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .
این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
دختر خودرأیی است
This sort of propaganda is for home consumption
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
i repaid his kindress in kind
مهربانی او را عینا` تلافی کردم
He is a man with a kind heart.
قلب مهربان ورئوفی دارد
He has a harsh exterior but a kind heart.
ظاهرش خشن است ولی قلبش مهربان است
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com