Dictiornary-Farsi | in large quantities | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (6 milliseconds)

English	Persian
in large quantities	بمقادیرزیاد
in large quantities	خیلی خیلی


Other Matches

quantities	تعداد زیاد
quantities	تعداد یا شماره چیزی
in quantities	زیاد
quantities	مبلغ
quantities	حد
quantities	قدر اندازه
quantities	کمیت
quantities	چندی
quantities	مقدار
vector quantities	اندازههای برداری
bill of quantities	فهرست مقادیر
bill of quantities	صورت مقداری
bill of quantities	فهرست کمی مواد
She eats extraordinary quantities.	او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
in large	بمقیاس زیاد
large n	سر بسته همینطوری
large n	ازادی
large n	ازادانه
large n	مفصلا بطور کلی
at large	به طور کلی [معمولا]
by and large <idiom>	روی هم رفته
the large one	بزرگه
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
so large	باین بزرگی
large n	بتفضیل
in large	بمقدار زیاد
by and large	رویهمرفته
large	بزرگ
large	حجیم
large	درشت لبریز
large	پهن
large	وسیع
large	جادار
large	جامع
by and large	کلا
large	سترگ بسیط
large	کامل
large	هنگفت
a large car	یک اتومبیل بزرگ
large intestine	روده بزرگ
was grinted in large t.	با حروف درشت چاب
large hearted	مساعد
large scale	بمقدار زیاد
large scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large ship	کشتی بزرگ
large ship	ناو بزرگ
large ship	کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
large blade	تیغهبزرگ
large wheel	چرخبزرگ
to set at large	ازاد کردن
to set at large	رهاکردن
to a large extent	خیلی
to a large extent	زیاد
to a large extent	تا حد زیادی
statute at large	چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
set at large	ول کردن
set at large	ازاد کردن
large white	خوک سفید انگلیسی
large spread	فاصله گلوله ها راکم کنید
large spread	مروحه خیلی باز است
large scale	در مقیاس بزرگ
large model	مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
large minded	دارای فکر وسیع
considerably large	بس بزرگ
large adv	زیاد
large adv	بیشتر
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
it is unusually large	ازاندازه معمول بزرگتراست
it is unusually large	فوق العاده بزرگ است
large-scale	بمقدار زیاد
large-scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale	در مقیاس بزرگ
large-scale	مقیاس بزرگ
gentleman at large	کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
gentleman at large	قای بیکار
large aircraft	هواپیمای بزرگ
large hearted	نظر بلند
large minded	ادم فهمیده
large leaved	گل بوته
large intestine	قولون روده فراخ
large intestine	معاء غلاظ
large hearted	سخاوتمند بخشنده
large minded	ادم فرفیت دار
large scale	مقیاس بزرگ
large hearted	همدرد
large handed	دست باز
large hande a	حریص
large hande a	دارای دست بگیر گیرنده
large hande a	دست باز
large detail	جزء بزرگ
large minded	متفکر
large detached house	خانهویلایی
large scale raid	حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
He left a large fortuue.	ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
There he is in the flesh. there he is as large as life.	خودش حی وحاضر است
very large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
large chopping knife	ساطور
large scale computer	سیستم کامپیوتر قوی
large scale computer	که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
large scale map	نقشه مقیاس بزرگ
sale on a large scale	فروش زیاد
very large data base	پایگاه داده بسیار بزرگ
very large scale integration	قطعه
he inherited a large fortune	دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
large scale production method	روش تولیدانبوه
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
super large scale integration	قط عه
ultra large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
large leaved hybrid petunia	اطلسی دهن اژدر