English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (7 milliseconds)
English Persian
in one's tracks <idiom> ناگهانی ،بیدرنگ
Search result with all words
railway tracks خط اهن
railway tracks مسیر راه اهن
tracks شیار
tracks لبه
tracks باریکه
tracks پیگردی کردن
tracks رد پا
tracks اثر
tracks خط اهن جاده
tracks راه
tracks نشان
tracks مسابقه دویدن
tracks تسلسل
tracks توالی ردپاراگرفتن
tracks پی کردن
tracks دنبال کردن
tracks مسیر
tracks اثار
tracks مسیرطی شده
tracks ردیابی کردن
tracks تعقیب مسیر کردن
tracks تعقیب کردن
tracks در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracks ایز
tracks ایز راه
tracks خط سیر
tracks رد
tracks زمین بازیهای میدانی
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks پیدا کردن
tracks با طناب کشیدن راه
tracks جاده
tracks خط
tracks مسیر دو
tracks راهچه
tracks تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracks شیار روی دیسک مغناطیسی که حاوی آدرس فایل ها و... که روی شیارهای دیگر ذخیره شده اند است
tracks محل شیار مشخص روی دیسک مغناطیسی
tracks یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
mine tracks ریلهای مین گذاری ناوها
cinder tracks زمین دو
number of tracks sign شمارهعلائملبه
caterpillar tracks وسائلنقلیهسنگینمثل"تانک"
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
stop in one's tracks <idiom> سریه متوقف شدن
wrong side of the tracks <idiom> قسمت فقیرنشین شهر
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com