Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
indirect control
کنترل غیرمستقیم
Search result with all words
indirect control system
سیستم کنترل غیرمستقیم
Other Matches
indirect
باواسطه
indirect
روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
indirect
کج
the indirect cause
سبب
indirect
کج ناراست
indirect
غیر مستقیم
indirect
غیرمستقیم
indirect
ناراسته
indirect
غیر سرراست
indirect
پیچیده
indirect consumption
مصرف غیر مستقیم
indirect tax
مالیات غیر مستقیم
indirect cost
هزینه غیر مستقیم
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
indirect quotable
نقل قول غیرمستقیم
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
indirect causation
تسبیب
indirect addressing
نشان دهی غیرمستقیم
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
indirect object
مفعول غیر مستقیم
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
indirect taxes
مالیاتهای غیر مستقیم
indirect objects
چیز
indirect destruction
تسبیب
indirect discourse
نقل قول غیر مستقیم
indirect materials
هزینه موادغیرمستقیم
indirect measurement
سنجش غیرمستقیم
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
indirect passive
فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
indirect proof
برهان غیرمستقیم
indirect question
پرسش غیرمستقیم
indirect release
قطع کننده غیرمستقیم
indirect speech
نقل قول غیر مستقیم
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
indirect suggestion
تلقین غیرمستقیم
indirect support
تکیه گاه بی واسطه
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect materials
مواد غیرمستقیم
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
indirect quotation
نقل قول غیر مستقیم
indirect evidence
قرینه و اماره
indirect evidence
مدارک و ادله غیر مستقیم
indirect fire
روانه کردن غیر مستقیم
indirect killing
قتل به تسبیب
indirect knowledge
معرفت غیرمستقیم
indirect labour
کار غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect laying
تیر غیر مستقیم
indirect laying
اتش غیرمستقیم
indirect lighting
نور غیر مستقیم
indirect lighting
نور منعکس شده
indirect wave
موج غیرمستقیم
indirect objects
OPERAND
indirect objects
چیز ماده خارجی
indirect objects
کالا اعتراض کردن
indirect objects
پانج کارت که حاوی برنامه است
indirect objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
indirect objects
زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
indirect objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects
نماش داده می شوند
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
indirect objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects
موضوع منظره
indirect objects
هدف
indirect objects
مفعول
indirect objects
مقصود
indirect objects
مخالفت کردن
indirect objects
شی ء
indirect objects
شیئی
indirect objects
موضوع
indirect objects
دلیل اوردن
indirect objects
اعتراض کردن
indirect objects
اعتراض داشتن
indirect objects
مورد
indirect bank protection
کناره بندی غیر مستقیم
indirect light distribution
پخش نور غیرمستقیم
semi indirect lighting
روشن سازی نیم مستقیم
indirect free kick
ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect resistance furnace
کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect induction heating
گرمایش القایی غیرمستقیم
to keep under control
تحت نظارت نگه داشتن
self control
قوه خودداری
self control
کف نفس
self control
مسک نفس
self control
خودداری
self-control
خودداری
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
control
کنترل کردن فرمان
control
اختیار
control
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازدید
control
واپاد
control
کنترل
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control
نظارت
control
مهار
control
کنترل کردن مهار کردن
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
بازرسی کردن
control
نظارت کردن
control
نظارت و ممیزی کردن
self-control
خویشتنداری
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
کنترل کردن
control
نظارت کردن تنظیم کردن
control
بازرسی
control
کنترل بازبینی
control
کاربری
control
فرمان
control
توپزن دقیق
self-control
خودگردانی
control memory
حافظه کنترلی
electronic control
فرمان الکترونیکی
data control
کنترل داده ها
decentralized control
کنترل غیر تمرکزی
delusion of control
هذیان کنترل شدگی
digital control
کنترل دیجیتالی
direct control
کنترل مستقیم
electronic control
کنترل الکترونیکی
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
lateral control
کنترل جانبی
level control
کنترل سطح
lever control
کنترل اهرمی
lift control
کنترل اسانسور
lighting control
کنترل روشنایی
light control
کنترل نور
light control
کنترل روشنایی
inventory control
کنترل موجودی
intensity control
کنترل شدت
intensity control
پیچ رنگ
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electric control
کنترل الکتریکی
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
disaster control
روش کنترل سوانح
lateral control
کنترل در عرض جبهه
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
geodetic control
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
fire control
اطفاء حریق
input control
کنترل ورودی
line control
کنترل خط
error control
کنترل خطا
fire control
سیستم کنترل اتش
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control
کنترل اتش
fire control
دستگاه کنترل اتش توپخانه
fire control
کنترل یا هدایت اتش
fiscal control
نظارت مالی
fiscal control
کنترل مالی
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
flight control
کنترل پرواز
flight control
سیستم کنترل هواپیماها
flood control
سیل بندی
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
fighter control
کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fighter control
کنترل شکاریها
esi control
control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control
کنترل ارز
exchange control
نظارت ارز
damage control
اسیب گیری
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange control
کنترل ارزی
experimental control
کنترل ازمایشی
external control
کنترل خارجی
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control
کنترل میدان
flow control
کنترل جریان
fly control
برج کنترل
fly control
قسمت کنترل پرواز
hue control
پیچ فام
shading control
پیچ فام
damage control
کنترل خسارات
ignition control
کنترل احتراق
image control
کنترل تصویر
cursor control
کنترل مکان نما
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
crystal control
تنظیم با بلور
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
cortical control
کنترل مغزی
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
control zone
منطقه فضای هوایی تحت کنترل
horizontal control
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
hold control
نافم همزمانی
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
focusing control
تنظیم تمرکز
forms control
کنترل فرم ها
framing control
پیچ تنظیم تصویر
frequency control
کنترل فرکانس
geodetic control
نقاط کنترل ژئودزی
erosion control
جلوگیری از فرسایش
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com