Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 112 (6 milliseconds)
English	Persian
indirect laying	تیر غیر مستقیم
indirect laying	اتش غیرمستقیم
Other Matches
laying up	تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
laying	هدف گیری لوله
laying	روانه کردن توپ
direct laying	روانه کردن مستقیم
laying of setts	واداشت فرش سنگ
egg laying	تخم کن
laying instruction	دستور نصب
laying of setts	سنگفرش کردن
laying trowel	کمچه
laying of setts	واداشتن سنگها
wire laying	تیم سیم کشی
wire laying	سیم کشی کردن
reciprocal laying	روانه کردن متقابله توپها
reciprocal laying	نشانه روی متقابله
pattern laying	مین گذاری مدل دار
pattern laying	مین گذاری طراحی شده
pipe laying	لوله کشی
aircraft gun laying	رادار هواپیما
net laying ship	کشتی تورگذار و ضدزیردریایی
net laying ship	کشتی تور گذار
indirect	کج
indirect	کج ناراست
indirect	روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
indirect	باواسطه
indirect	غیر مستقیم
indirect	ناراسته
indirect	غیر سرراست
indirect	پیچیده
the indirect cause	سبب
indirect	غیرمستقیم
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding.	او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
indirect evidence	قرینه و اماره
indirect evidence	مدارک و ادله غیر مستقیم
indirect expenses	مخارج غیرمستقیم
indirect fire	روانه کردن غیر مستقیم
indirect killing	قتل به تسبیب
indirect knowledge	معرفت غیرمستقیم
indirect labour	کار غیرمستقیم
indirect lighting	نور منعکس شده
indirect lighting	نور غیر مستقیم
indirect labour	هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect question	پرسش غیرمستقیم
indirect release	قطع کننده غیرمستقیم
indirect speech	نقل قول غیر مستقیم
indirect speech	گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
indirect suggestion	تلقین غیرمستقیم
indirect support	تکیه گاه بی واسطه
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect wave	موج غیرمستقیم
indirect passive	فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
indirect quotable	نقل قول غیرمستقیم
indirect proof	برهان غیرمستقیم
indirect oration	گفته یا قول غیر مستقیم
indirect lighting	روشنایی غیرمستقیم
indirect loading	بارگذاری غیرمستقیم
indirect materials	مواد غیرمستقیم
indirect materials	هزینه موادغیرمستقیم
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
indirect methods	روشهای غیر مستقیم
indirect operation	عملکرد غیرمستقیم
indirect objects	دلیل اوردن
indirect quotation	نقل قول غیر مستقیم
indirect objects	چیز
indirect objects	اعتراض کردن
indirect objects	چیز ماده خارجی
indirect objects	پانج کارت که حاوی برنامه است
indirect objects	امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects	برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
indirect objects	زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects	نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects	اعتراض داشتن
indirect objects	مورد
indirect objects	مقصود
indirect objects	شی ء
indirect objects	موضوع منظره
indirect objects	هدف
indirect objects	مفعول
indirect objects	کالا اعتراض کردن
indirect objects	مخالفت کردن
indirect objects	شیئی
indirect objects	موضوع
indirect objects	فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
indirect objects	سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects	که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect addressing	نشان دهی غیرمستقیم
indirect discourse	نقل قول غیر مستقیم
indirect causation	تسبیب
indirect consumption	مصرف غیر مستقیم
indirect control	کنترل غیرمستقیم
indirect cost	هزینه غیر مستقیم
indirect cost	هزینه غیرمستقیم
indirect damage	ضرر غیر مستقیم
indirect destruction	تسبیب
indirect taxation	مالیات غیرمستقیم
indirect taxes	مالیاتهای غیر مستقیم
indirect object	مفعول غیر مستقیم
indirect objects	نماش داده می شوند
indirect objects	ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects	دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
indirect objects	متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects	داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects	OPERAND
indirect tax	مالیات غیر مستقیم
indirect resistance furnace	کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect free kick	ضربه ازاد غیرمستقیم
semi indirect lighting	روشن سازی نیم مستقیم
indirect induction heating	گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect bank protection	کناره بندی غیر مستقیم
indirect control system	سیستم کنترل غیرمستقیم
indirect light distribution	پخش نور غیرمستقیم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com