Dictiornary-Farsi | industrial water | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
industrial water	اب صنعتی


Other Matches

industrial	دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
industrial	صنعتی
industrial economics	اقتصاد صنعتی
industrial electronic	الکترونیک صنعتی
industrial espionage	جاسوسی صنعتی
industrial espionage	جاسوسی در صنعت
post-industrial	فراصنعتی
industrial frequency	فرکانس صنعتی
industrial fluctuations	نوسانهای صنعتی
industrial disputes	اختلافات صنعتی
industrial controller	رئوستای فرمان دهنده
industrial consumption	مصرف صنعتی
industrial concern	بنگاه صنعتی
industrial building	ساختمان صنعتی
industrial classifications	طبقه بندی صنعتی
industrial chemistry	شیمی صنعتی
industrial college	هنر سرای عالی
industrial capitalism	سرمایه داری صنعتی
industrial building	بنای صنعتی
industrial instrument	دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial insurance	بیمه صنعتی
industrial investment	سرمایه گذاری صنعتی
industrial union	اتحادیه صنعتی
industrial union	اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
industrial unions	اتحادیههای صنعتی
industrial unit	واحد صنعتی
industrial unit	کارگاه
industrial wastewater	فاضلاب صنعتی
industrial pollution	آلودگیصنعتی
industrial wealth	مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
industrial workers	کارگران صنعتی
industrial tube	لامپ تجارتی
industrial tribunal	محکمه صناعی
industrial switch	کلید صنعتی
industrial management	مدیریت صنعتی
industrial nations	کشورهای صنعتی
industrial psychology	روانشناسی صنعتی
pre-industrial	دورانقبلازصنعتیشدن
industrial estate	محوطهصنعتی
industrial action	عملوکارصنعتی
industrial revolution	انقلاب صنعتی
industrial robot	دستگاه خودکار صنعتی
industrial school	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
post-industrial	پسصنعتی
industrial area	منطقه صنعتی
Industrial Architecture	معماری خانه های صنعتی
Industrial Park	[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
industrial communications	ارتباطاتصنعتی
the industrial quarter of the	محله صنعتی شهر
industrial relations	روابط صنعتی
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
Industrial Aesthetic	[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
industrial reserve army	ارتش ذخیره صنعتی
industrial electronic computer	ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrial electric locomotive	لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial workers of the world	کارگران صنعتی جهان
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
industrial alternating current	جریان متناوب صنعتی
industrial data collection device	دستگاه صنعتی جمع اوری داده
mean water	میان اب
water course	مجرای اب
to water	آب ریختن
She let the water out .	آب را ول کرد
water course	حق المجری
to water something	آب دادن [گیاه]
water way	ابراهه
first water	بالاترین مقام
water way	راه ابی
water way	مسیل
above water <adj.>	روی آب
above water <adj.>	شناور
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
water still	دستگاه تقطیر اب
of the first water	بهترین
to water	آب دادن
by water	با کشتی
water	اب دادن
by water	از راه دریا
water course	حق الشرب
water	آب
f.water	عرق رازیانه
by water	از راه رودخانه
water	اب
water	مایع
water	پیشاب
on the water	در کشتی
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
first water	درجه اول
water down <idiom>	ضعیف شدن
water	ابگونه
water hardening	سختگردانی با اب
water line	خط ابخور ناو
water guage	فشار سنج اب
water hammer	ضربت قوج
water melon	هندوانه
water hammer	ضربت قوچ
water year	سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
water hazard	مانع ابی در مسیر گوی گلف
water meter	کنتور اب
water lowering	زهکشی
water loss	ابکاهی
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water hyacinth	وردالنیل
water hyacinth	سنبل ابی
water hole	چاله اب
water jacket	ابدان
water jump	مانع ابی
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water hole	سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water heater	ابگرم کن
to sniff up water	اب رابه بینی کشیدن
water level	تراز اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level	سطح اب
water lily	نیلوفر ابی
water heater	فرف ابگرم کن
water jacket	صندوق اب
swimming with water	پرازاب
water balance	بیلان اب
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiff	میراب
water bag	کیسه اب
water aspirator	خرطوم ابی
waste water	فاضلاب
water bearer	دلو
water buffalo	گاو میش اهلی شده اسیایی
water boy	سقا
water boy	بچه سقا
water bonded	اب بند شده
water bed	تشک ابی
water bed	تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bearer	ریزنده اب ابریز
water bearer	ساکب الماء
wade into the water	راه رفتن در اب
voidance water	زیر اب
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
to drink water	اب اشامیدن
to drink water	اب خوردن
the water was overknee	اب از زانو میگذشت
water paint	رنگ لعابی
tap water	اب شیر
table water	سفره اب زیر زمینی
swimming with water	غرق اب
to soften a water	سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water	به اب زدن
voidance water	منجلاب
up to the middle in water	تا کمر در اب
undermining by water	اب رفتگی کف
undermining by water	اب شستگی
in hot water <idiom>	در دردسر
underground water	اب درون زمین
underground water	اب زیرزمینی
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
water canteen	قمقمه
water car	ارابه اب فروشان
water filter	صافی اب
water fast	پارچه شورنرو
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast	رنگ نرو
water driver	مقنی
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water dog	شناگر ماهر
water dog	سگ ابی
water fowl	مرغ ابی
water fowl	پرنده ابی
water glass	شیشه مایع
water glass	لیوان اب
water glass	اب شیشه
water glass	شیشه محلول
water gauge	اب پیم
water gauge	اندازه اب نما
water gas	گاز اب
water front	جبهه رطوبتی
water disposal	ساختن اگو
water disposal	اگوکشی
water container	فرف اب
water colour	نقاشی ابرنگی
water colour	رنگاب
water colour	ابرنگ
water coiour	ابرنگ
water carrier	دلو
water carriage	حمل از راه اب
water car	ارابه اب پاش
water content	درصد رطوبت
water cooling	خنک کنندگی اب
water disposal	فاضلاب
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water displacement	زهکشی کردن
water damage	خسارت اب دیدگی
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water cure	اب درمان
water cress	شاهی اتی
water cooling	خنک کردن بااب
water circulation	گردش اب
water meter	اب سنج
water-soluble	حل شدنی در آب
hot water <idiom>
hold water <idiom>
head above water <idiom>	آشکاری مشکل