Dictiornary-Farsi | information desk | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 194 (9 milliseconds)

English	Persian
information desk	میز اطلاعات


Search result with all words

Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
Other Matches

desk	میز تحریر
the desk	کار دفتری یا ادبی یاروحانی
help desk	میز کمک [اطلاعاتی]
desk	میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk	اجرای خشک برنامه
desk accessory	لوازم رومیزی یا روزمره
reading desk	بعدا پرسیده شود
desk checking	بررسی دستی
writing desk	میز تحریر
desk checking	فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
desk calculator	حسابگر رومیزی
desk accessory	در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessories	وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
control desk	میز کنترل
chart desk	میز نقشه
executive desk	میزمدیر
steward's desk	میزمهماندار
sound desk	میزصدا
production desk	میزمحصولات
desk tray	جاکاغذیرومیزی
desk pad	روکشرومیزی
desk lamp	چراغمطالعهرومیزی
secretarial desk	میزمنشی
rolltop desk	میز تحریر دارای رویه کشودار
cash desk	صندوقپرداختپولدر یکمغازه
My desk is by the window.	میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
the desk is piled with books	کتابهادر روی میزانبوه شده اند
hotel reservation desk	میزرزرودرهتل
the desk is piled with books	میز از کتاب انباشته شده است
central control desk	اطاق فرمان اصلی
central control desk	میزفرمان مرکزی
information [on] about somebody] [something]	آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	داده ها [در باره کسی یا چیزی]
further information	آگاهی بیشتر
for your information	برای اگاهی شما
information	دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information	نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information	تهمت
information	خبر
information	اگاهی
information	اطلاعات
information	معلومات
information	داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information	استخبار خبر رسانی
information	معلومات معیطات
information	اطلاع دادن
information	اتهام
information	اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information	داده ها
information	پرسشگاه
Where can I get information?	از کجا می توانم بپرسم؟
information	اطلاع
information	اخبار
information	مفروضات اطلاعات
asking for information	استعلام
information	معلومات اگاهگان
information	سوابق
Ministry of Information .	وزارت اطلاعات
information sheet	برگه اطلاعات
public information	اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
false information	خبر نادرست
troop information	مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
public information	اطلاعات عمومی
redundant information	یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
information office	دفتر اطلاعات
information console	کنسولاطلاعاتی
stationary information	اطلاعات لایتغیر
teachnical information	اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
wrong information	اطلاعات نادرست
information counter	جایگاهاطلاعات
to dig for information	جویای خبرشدن
to dig for information	خبرجویی کردن
troop information	برنامه اگاه سازی
a piece of information	یک تکه اطلاع
pieces of information	چندها تکه اطلاعات
to gather information [about; on]	جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
to pump somebody for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
to fish for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
leakage of information	نشت اطلاعات
[pieces of] information	اطلاعات
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...	ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
spacial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
false information	اطلاعات نادرست
a few scraps of information	یک خرده اطلاعات [ناکافی]
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
hidden information	اطلاعات پنهان کرده
information on demand	اطلاعات با تقاضا
oral information	اطلاعات گفتاری [شفاهی]
spatial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
information program	اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval	بازیابی اطلاعات
flow of information	گردش اطلاعات
information technology	تکنولوژی اطلاعات
information revolution	تحول اطلاعات
information routing	مسیریابی اطلاعاتی
derived information	اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
defense information	اطلاعات دفاعی
information science	علم اطلاعات
information science	علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service	خدمت اطلاعاتی
defense information	اطلاعات نظامی
information program	برنامه اگاه سازی
genetic information	اطلاعات وراثتی
information center	مرکز اطلاعات
information capacity	فرفیت خبری
information flow	روانه خبر
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information networks	شبکههای اطلاعاتی
information processing	تقویم اخبار
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
information processing	پردازش اطلاعات
information bureau	دفتر اطلاعات
information box	قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bits	بیتهای اطلاعاتی
information banks	بانکهای اطلاعاتی
information approach	روش کسب اطلاعات
information service	سرویس اطلاعاتی
information service	خدمات اطلاعات
information source	منبع اطلاعات
information utility	utility computer
input information	اطلاعات اولیه
input information	اطلاعات ورودی
lay an information against some one	نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone	بر علیه کسی اعلام جرم کردن
information explosion	انفجار اطلاعات
market information	اطلاعات و دادههای بازار
inside information	اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
ministry of information	وزارت اطلاعات
perfect information	اطلاعات کامل
information test	ازمون معلومات
information unit	واحد اطلاعات
information transmission	انتقال اطلاعات
information system	سیستم اطلاعاتی
information system	سیستم اطلاعات
information theory	نظریه اگاهی
information theory	نظریه خبر
information theory	نظریه اطلاعات
action information center	مرکز اخبار تاکتیکی
command information program	برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
association in information systems	professionals
aeronautical information overprint	اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
combat information center	اطاق عملیات
computer information system	سیستم اطلاعات کامپیوتری
executive information system	نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
action information center	مرکزاطلاعات تاکتیکی
essential elements of information	عناصراصلی اطلاعات
central information file	سیستم اصلی ذخیره داده
freedom of information act	قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
general information data	اطلاعات و امار عمومی
to give [provide] somebody [some] information	به کسی آگاهی دادن
association in information systems	انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
combat information center	مرکز اطلاعات رزمی
information and storage and retrieval	ذخیره و بازیابی اطلاعات
information processing machine	computer
In regard to the proposed changes I think we need more information.	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
To glean information . To nose around .	سر وگوش آب دادن
To obtain first-hand information .	خبر دست اول کسب کردن
information storage and retrieval	بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
flight information board	تابلواطلاعاتپرواز
machine readable information	اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
management information system	نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
management information system	سیستم مدیریت اطلاعات
target information center	مرکز اطلاعات هدف
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
survey information center	مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
office information system	سیستم اطلاعات اداری
It would not be proper for me to give you that information.	درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
information processing carriculum	دوره پردازش اطلاعات
information processing center	مرکز پردازش اطلاعات
to broad cast information	خبری که درهمه جا منتشرشود
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
information retrieval system	سیستم بازیابی اطلاعات
information management system	سیستم مدیریت اطلاعات
to pass on [information or news]	به بقیه اطلاع دادن
national crime information center	شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
american civilian internee information	قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
automatic terminal information service	ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
biographical information blank form	فرم پر نشده بیوگرافی افراد
canadian information processing society	انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
dow jones information service	سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
civilian internee information bureau	دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .	سر وگوشی آب دادن
American Standard Code for Information Interchange	کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند