English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
information retrieval system سیستم بازیابی اطلاعات
Other Matches
information retrieval بازیابی اطلاعات
information and storage and retrieval ذخیره و بازیابی اطلاعات
information storage and retrieval بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
information system سیستم اطلاعات
information system سیستم اطلاعاتی
office information system سیستم اطلاعات اداری
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
management information system نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
information management system سیستم مدیریت اطلاعات
management information system سیستم مدیریت اطلاعات
computer information system سیستم اطلاعات کامپیوتری
retrieval بازیابی
retrieval سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربرامکان بررسی متن را میدهد به جای اینکه فقط رجوعی به متن داشته باشد
retrieval سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
retrieval مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
retrieval عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی
false retrieval بازیابی کاذب
data retrieval بازیابی داده ها
message retrieval بازیابی پیام
document retrieval بازیابی سند
message retrieval استخراج پیام
retrieval code رمز بازیابی
bibliographic retrieval service سرویس بازیابی کتابشناسی
dow jones/retrieval service سرویس خبری دو جونز
information اطلاعات
for your information برای اگاهی شما
information [on] about somebody] [something] خبر [در باره کسی یا چیزی]
further information آگاهی بیشتر
information [on] about somebody] [something] داده ها [در باره کسی یا چیزی]
asking for information استعلام
information [on] about somebody] [something] معلومات [در باره کسی یا چیزی]
Where can I get information? از کجا می توانم بپرسم؟
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information اطلاع دادن
information استخبار خبر رسانی
information پرسشگاه
information معلومات اگاهگان
information تهمت
information سوابق
information مفروضات اطلاعات
information اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information اگاهی
information خبر
information معلومات
information اخبار
information اطلاع
information داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information معلومات معیطات
information داده ها
information اتهام
a few scraps of information یک خرده اطلاعات [ناکافی]
oral information اطلاعات گفتاری [شفاهی]
to dig for information جویای خبرشدن
information on demand اطلاعات با تقاضا
false information خبر نادرست
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
information bureau مرکز جمع اوری اطلاعات
false information اطلاعات نادرست
public information اطلاعات عمومی
public information اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
wrong information اطلاعات نادرست
genetic information اطلاعات وراثتی
teachnical information اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
flow of information گردش اطلاعات
stationary information اطلاعات لایتغیر
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
defense information اطلاعات دفاعی
defense information اطلاعات نظامی
troop information برنامه اگاه سازی
information console کنسولاطلاعاتی
to dig for information خبرجویی کردن
information counter جایگاهاطلاعات
information sheet برگه اطلاعات
information bureau دفتر اطلاعات
information box قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bits بیتهای اطلاعاتی
information banks بانکهای اطلاعاتی
information approach روش کسب اطلاعات
information office دفتر اطلاعات
Where is the information desk? میز اطلاعات کجاست؟
information desk میز اطلاعات
Ministry of Information . وزارت اطلاعات
perfect information اطلاعات کامل
troop information مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
information revolution تحول اطلاعات
information networks شبکههای اطلاعاتی
information hiding یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information flow روانه خبر
information explosion انفجار اطلاعات
information science علم اطلاعات
information unit واحد اطلاعات
information utility utility computer
input information اطلاعات اولیه
information center مرکز جمع اوری اطلاعات
information center مرکز اطلاعات
to pump somebody for information <idiom> یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
input information اطلاعات ورودی
to fish for information <idiom> یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
information processing تقویم اخبار
information processing نتیجه گیری ازاخبار
information processing پردازش اطلاعات
information science علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information providers تهیه کنندگان اطلاعات
information program اگاه سازی برنامه اطلاعات
information service خدمت اطلاعاتی
information program برنامه اگاه سازی
information service سرویس اطلاعاتی
information service خدمات اطلاعات
information source منبع اطلاعات
information test ازمون معلومات
information theory نظریه اگاهی
information theory نظریه خبر
information theory نظریه اطلاعات
information transmission انتقال اطلاعات
information routing مسیریابی اطلاعاتی
information capacity فرفیت خبری
[pieces of] information اطلاعات
to gather information [about; on] جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
hidden information اطلاعات پنهان کرده
pieces of information چندها تکه اطلاعات
spacial information اطلاعات فضایی [فاصله ای]
a piece of information یک تکه اطلاع
market information اطلاعات و دادههای بازار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
lay an information against someone بر علیه کسی اعلام جرم کردن
leakage of information نشت اطلاعات
information technology تکنولوژی اطلاعات
spatial information اطلاعات فضایی [فاصله ای]
ministry of information وزارت اطلاعات
inside information اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
lay an information against some one نسبت به کسی اعلام جرم کردن
flight information board تابلواطلاعاتپرواز
general information data اطلاعات و امار عمومی
to broad cast information خبری که درهمه جا منتشرشود
freedom of information act قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
target information center مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
target information center مرکز اطلاعات هدف
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
machine readable information اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
essential elements of information عناصراصلی اطلاعات
combat information center مرکز اطلاعات رزمی
combat information center اطاق عملیات
central information file سیستم اصلی ذخیره داده
on line information service سرویس اطلاعاتی مستقیم
information processing carriculum دوره پردازش اطلاعات
to give [provide] somebody [some] information به کسی آگاهی دادن
In regard to the proposed changes I think we need more information. در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
It would not be proper for me to give you that information. درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
association in information systems professionals
action information center مرکزاطلاعات تاکتیکی
information processing center مرکز پردازش اطلاعات
information processing machine computer
action information center مرکز اخبار تاکتیکی
personal information manager برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
aeronautical information overprint اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
to pass on [information or news] به بقیه اطلاع دادن
information processing systems نظامهای خبرپردازی
To obtain first-hand information . خبر دست اول کسب کردن
To glean information . To nose around . سر وگوش آب دادن
association in information systems انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
american civilian internee information قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
national crime information center شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
canadian information processing society انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
automatic terminal information service ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
To try to pick up some information . to nose around. To pry about . سر وگوشی آب دادن
dow jones information service سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
American Standard Code for Information Interchange کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
i.f.f. system دستگاه تشخیص
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system مجموعه سازمان
system منظومه
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system ترتیب
system روش اصول
system نظام
system سازمان
system تشکیلات
system نظام سیستم
system رشته دستگاه
system طرز روش
system سازگان
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system سامانه
system نظم ترتیب
system اصول وجود
value system نظام ارزشها
system اسلوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com