English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
infrared line scan ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
Other Matches
scan line خط پیمایش
this line does not scan وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
infrared فروسرخ
infrared زیر قرمز
infrared مادون قرمز
infrared وابسته به اشعه مادون قرمز
infrared فرو سرخ
near infrared زیر قرمز نزدیک
far infrared زیر قرمز دور
infrared absorption جذب زیر قرمز
infrared imagery عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
infrared ray اشعه فرو سرخ
infrared ray اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
infrared resolution تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
infrared spectrum طیف زیر قرمز
infrared viewer دوربین مادون قرمز
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
infrared homing head سرردیاباشعهمادونقرمز
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
k scan ارائه کی
d scan ارائه دی
scan پویش کردن
ct scan سی تی اسکن
h scan ارائه اچ
l scan ارائه ال
c scan ارائه سی
b scan ارائه ب
m scan ارائه ام
scan پوئیدن
i scan ارائهای
j scan ارائه جی
g scan ارائه جی
f scan ارائه اف
scan تجسس
scan تجسس کردن بارادار
n scan ارائه ان
p scan ارائه پی
scan دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan کاوش کردن
scan یک دور گردش انتن رادار
scan پوییدن
scan اجمالا مرور کردن
scan تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
scan بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
scan پیمایش
scan dpl اسکن میکند
scan بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scan تعداد دفعاتی که تصویر CRT رسم مجدد میشود
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan یکی ازخط وط افقی فسفری
scan وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan تقطیع کردن شعر
scan با وزن خواندن
scan بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
brain scan مغزنگاری
interlaced scan پوییدن درهم بافته
sector scan کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
ppi scan ارائه پی پی ای
scan period دورهء پویش
scan path مسیر پیمایش
scan area ناحیه پیمایش
radar scan تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar scan مراقبت بوسیله رادار
raster scan ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
raster scan graphics نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
multi scan monitor مشابه 6632
random scan graphics نگاره سازی با پوشش تصادفی
channel scan buttons دکمهکانالیاب
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
on line help کمک مستقیم
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
down line بار کردن پایین خطی
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line خارج از خط جبهه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line محافظه کار
on the line هواپیمای اماده پرواز
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line شمشیر در وضع حمله
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
down the line ضربه از کنار زمین
to come in to line موافقت کردن
line by line سطر به سطر
the line صف
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
in line همراستا
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
mean line خط میان
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
to come in to line در صف امدن
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line شعبه
line محصول
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
line خط زدن
line نسب
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line : خط
line خط دار کردن
line بخط کردن
line اراستن
line جبهه جنگ
line سیم
line در سمت
line صفی در خط
line خط صف
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line-up به ترتیب ایستادن
off line غیر متصل
on line در خط
on line متصل
on line درون خطی
on line مورداستعمال
on line داخل رده
off line برون خطی
line of d. حد فاصل
line-up به خط شدن
line-up ردیف ایستادن تیم
line of d. مرز
line up به خط شدن
off line منفصل
off line قطع
on line مستقیم
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
non switched line خط گزینه نشده
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
no fire line خط منع اتش توپخانه
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
line of flux خط قوه
line of force خط نیرو
multicore line خط چند رشتهای
line of flux خطوط قوا
neutral line خط بی اثر
new line character دخشه تعویض سطر
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
line of departure خط شروع حمله
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
line of longitude نصف النهار
line of most gradient خط بزرگترین شیب
line of position خط موقعیت
line of regard خط دید
line of regression خط براورد
line of regression خط رگرسیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com