Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
input output device
دستگاه ورودی و خروجی
Search result with all words
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
Other Matches
output device
دستگاه خروجی
input device
دستگاه ورودی
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
graphic output device
دستگاه خروجی گرافیکی
input/output
وسیله جانبی
input/output
بررسی
input/output
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output
مدیریت و کنترل میکند
input/output
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
input/output
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
input/output
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
input output
ورودی خروجی
input/output
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input/output
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
input/output
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
input/output
آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
input/output
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input/output
استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
graphic input device
دستگاه ورودی گرافیکی
input output procedure
رویه ورودی- خروجی
input output ports
مدخلهای ورودی- خروجی
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
input output order
ترتیب ورودی- خروجی
parallel input output
ورودی و خروجی موازی
input output redirection
تعیین مسیر ورودی- خروجی
input output relation
رابطه ورودی- خروجی
input output symbol
علامت ورودی- خروجی
input output table
جدول داده ها ستاده ها
input output table
این جدول جریان عوامل تولید
input output table
و محصولات
input output table
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
input output unit
واحد ورودی- خروجی
input output system
سیستم ورودی- خروجی
input output operation
عملکرد ورودی- خروجی
simultaneous input/output
ورودی و خروجی همزمان
input/output file
داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
serial input\output
ورودی و خروجی سری
input output bound
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
input output bus
گذرگاه ورودی- خروجی
input output control
کنترل ورودی- خروجی
input output channel
کانال ورودی- خروجی
input/output statement
دستور داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input output interface
میانگیر ورودی- خروجی
input output instructions
دستورات ورودی و خروجی
input output controller
کنترل کننده ورودی- خروجی
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
input output bandwidth
پهنای باند ورودی- خروجی
input
[output]
request
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input/output instruction
دستور داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input/output module
واحد داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input output control system
سیستم کنترل ورودی-خروجی
basic input output system
سیستم ورودی و خروجی پایه
input output programming system
سیستم برنامه سازی ورودی- خروجی
hierarchy plus input process output
یک روش طراحی و مستندسازی برنامه که ساختارعملیاتی و گردش اطلاعات رادر سه نوع نمودار نشان میدهد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
وسیله جانبی
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
حیله
device
الت
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
PRN برای پورت چاپگر
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
دستگاه
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device name
نام دستگاه
device
دستگاه اسباب وسیله
device
تجهیزات
device
تمهید
device
شیوه
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
اختراع
device
شعار دستگاه
device
اسباب
device
چاشنی
device
خارضامن
device
ضامن
device
عامل
device
اپارات
device
وسیله
device
ابزار
device
فزاره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
storage device
انباره
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
storage device
دستگاه انبارش
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
sighting device
وسیله نشانه روی
firing device
ماسوره مین
firing device
عامل منفجرکننده
firing device
ماسوره
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
storage device
دستگاه ذخیره
drawing device
دستگاه ترسیمه
display device
دستگاه نمایش
discrete device
دستگاه گسسته
device cluster
گروه دستگاه
device code
کد دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
device flag
پرچم دستگاه
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device independence
مستقل از دستگاه
device independence
استقلال دستگاه
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
device number
شماره دستگاه
device status
وضعیت دستگاه
storage device
دستگاه انباره
dedicated device
دستگاه اختصاصی
sequential device
دستگاه ترتیبی
point device
بسیار درست
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral device
دستگاه جنبی
passive device
دستگاه منفعل
mapping device
دستگاه نگاشت
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
overcurrent device
دستگاه حفافت
point device
کاملا راست
point device
بی عیب
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
gripping device
متعلقات گیره و بست
illuminating device
تجهیزات روشنایی
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
ignition device
وسیله احتراق
logic device
دستگاه منطقی
safety device
خارضامن
safety device
ضامن
safety device
دستگاه ضامن
pull device
عامل کششی
pull device
ماسوره کشش مین
pressure device
عامل فشاری مین
pressure device
ماسوره فشاری
pointing device
دستگاه اشاره گر
overload device
فیوز گرمایی
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
active device
دستگاه کنشی
timing device
وسیله
bending device
کج گیر
analog device
دستگاه انالوگ
binary device
دستگاه دو حالته
bistable device
دستگاه دوپایا
analog device
دستگاه قیاسی
physical device
ابزار مادی
locking device
ابزار
timing device
ساعتی
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
audio device
دستگاه سمعی
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
fastening device
پوچگیره
warning device
وسیلههشدار
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
electroreceptive device
وسیله برقی
communication device
دستگاه ارتباطی
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
lifting device
ابزار بالا بر
clamping device
وسایل قید و بست
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
synchronous device
دستگاه همگام
military device
اسباب ارتشی
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
active device
دستگاه فعال
symbolic device
دستگاه سمبلیک
synchronous device
دستگاه همزمان
output
وسیلهای که
output
امکان نمایش اطلاعات میدهد
output
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com