Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (8 milliseconds)
English	Persian
intermediate compound	ترکیب واسطه
Other Matches
intermediate	آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
intermediate	عضو میانی
intermediate	در میان واقع شونده
intermediate	مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
intermediate	فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
intermediate	router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
intermediate	پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
intermediate	فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
intermediate	کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
intermediate	میانین
intermediate	درمیان اینده مداخله کننده
intermediate	متوسط
intermediate	میانه
intermediate	میانجی
intermediate	واسطه
intermediate	طبقه میانی
intermediate approach	مسیر تقرب فرعی
intermediate layer	لایه میانی
intermediate hurdles	مسابقه دو 004 متر با مانع
intermediate hurdler	دونده دو 004 متر با مانع
intermediate hurdle	مانع متوسط
intermediate grid	شبکه واسطه
intermediate grid	شبکه کمکی
intermediate goods	کالاهای واسطه
intermediate contingency	قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
intermediate contact	کنتاکت واسطه
intermediate contact	کنتاکت میانی
intermediate complex	کمپلکس واسطه
intermediate area	منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
intermediate anneal	التهاب میانی
intermediate repeater	تقویت کننده میانی
intermediate amplifier	تقویت کننده میانی
intermediate contour	میزان منحنی واسطه
intermediate contrast	تغایر متوسط
intermediate coupling	پیوست واسطه
intermediate goods	کالاهای واسطهای
intermediate fuse	فیوز میانی
intermediate field	میدان میانی
intermediate frequency	فرکانس میانی
intermediate frequency	فرکانس میانه
intermediate field	میدان واسطه
intermediate exchange	واسطه
intermediate exchange	مرکز
intermediate band	باند میانی
intermediate transmitter	فرستنده میانی
intermediate range	با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
intermediate reaction	واکنش واسطه
intermediate stock	موجودی کالاهای درحال ساخت
intermediate zone	ناحیه ی میانی
intermediate scale	نقشه مقیاس متوسط
intermediate sight	توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
intermediate stock	کالاهای نیمه تمام
intermediate storage	انباره واسط
intermediate structure	ساختمان داخلی
intermediate switch	کلید صلیبی
intermediate temperature	درجه حرارت متوسط
intermediate temperature	درجه حرارت میانی
intermediate terminal	ترمینال میانی
intermediate transformer	مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate transmitter	فرستنده واسطه
intermediate range	سلاح برد متوسط
intermediate product	فراورده واسطه
intermediate points	جهات میانی
intermediate plate	صفحه میانی
intermediate phase	فاز میانی
intermediate oscillation	نوسان میانی
intermediate office	مرکز میانی
intermediate objective	هدف واسطه
intermediate link	حلقه میانی
intermediate layer	قشر واسطه
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
intermediate image	تصویر میانی
intermediate world	عالم برزخ
intermediate product	محصول نیم ساخته
intermediate product	محصول واسطه
intermediate pressure	فشار متوسط
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
intermediate booster station	ایستگاهواسطهایپرفشاربرق
intermediate frequency transformer	مبدل بسامد واسطه
reactive intermediate species	گونههای واسطهای واکنش پذیر
intermediate frequency amplification	تقویت فرکانس میانی
intermediate aperiodic circuit	مدار میانی اپریودیک
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
intermediate distribution frame	مقسم میانی
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section	مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency transformer	مبدل فرکانس میانی
intermediate power transistor	ترانزیستور با قدرت متوسط
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
intermediate frequency amplifier	فزونساز بسامد واسطه
intermediate frequency amplifier	تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown	شکست فرکانس میانی
intermediate type submarine cable	کابل ساحلی
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
intermediate range ballistic missile	موشک بالستیک میان برد
intermediate frequency band filter	صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit	فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit	مدار تانک
to compound	قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
compound	تعدادی دستور برنامه در یک خط از برنامه
compound	عرصه
compound	محوطه
compound	انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compound	کمپ
compound f.	شکستگی استخوان بازخم
compound	اردوگاه
compound	: ترکیب کردن امیختن
compound	جسم مرکب
compound	ترکیب
compound	حیاط
compound	مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compound	چنیدین فایل که در یک فایل جمع می شوند
compound	متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compound	وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
compound	ترکیب شیمیایی
compound	ماده مرکب
compound	اتصال کمپوند
compound	اتصال مرکب
compound	کمپوند
compound	تصفیه کردن
compound	سازش کردن
compound	فرم پیادهای مرکب
compound	عرصه حیاط
compound	: محوطه
compound	بلوردوتایی
compound	لفظ مرکب
compound	چند جزئی جسم مرکب
compound	مرکب
compound	امیزه
compound leaves	رگهایمرکب
compound fractures	شکستگی باز
compound fracture	شکستگی باز
compound bow	کمانترکیبی
compound interest	بهره مرکب
compound number	عدد مرکب [ریاضی]
compound weave	بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
organic compound	مواد آلی
organic compound	مواد شیمیایی
compound interest	ربح مرکب
abrasive compound	مواد سایشی از جنس سیلیکات های آهن و آلومینیوم
volatile compound	ترکیب فرار
unsturated compound	ترکیب سیرنشده
gas compound	ترکیب گازی
interstitial compound	ترکیب درون شبکهای
ionic compound	ترکیب یونی
monosubstituted compound	ترکیب تک استخلافی
nonaromatic compound	ترکیب نااروماتیک
organometallic compound	ترکیب الی فلزی
polar compound	ترکیب قطبی
saturated compound	ترکیب سیر شده
sealing compound	مواد ضد نشت
sealing compound	مصالح سیلکوت
sealing compound	مایع درز بند
to orient compound	نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
commutator compound	خمیر جابجاگر
absorption compound	ترکیب شیمیایی جذب کننده
compound unit	همساخت
insulating compound	مواد عایق
compound probability	احتمال مرکب
intercalation compound	ترکیب بین لایهای
compound parry	دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
compound motion	حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
compound motion	حرکت مرکب
compound magnet	مغناطیس مرکب
compound lens	عدسی مرکب
compound helicopter	هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
compound helicopter	هلی کوپتر مرکب
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
hydrophobic compound	ابگریز
hydrophobic compound	ترکیب ابگریز
curing compound	مایه عمل اورنده
cyclic compound	ترکیب حلقهای
distribution compound	ترکیب دو استخلافی
compound sugar	اولیگوساکارید
compound statement	جمله مرکب
glazing compound	بتونه
glazing compound	بتونه شیشه بری
hydrophilic compound	ترکیب اب دوست
hydrophilic compound	اب دوست
compound eye	چشم مرکب
compound curve	انحناء مرکب
compound converter	تبدیل گر مرکب
chiral compound	ترکیب کایرال
binary compound	ترکیب دوتایی
chemical compound	ترکیب شیمیایی
carbocyclic compound	ترکیب کربوسیکلی
cage compound	ترکیب قفسی
bicyclo compound	ترکیب دو حلقهای
bicyclic compound	ترکیب دو حلقهای
bibary compound	جسم مرکب دوعنصره
acyclic compound	ترکیب ناحلقهای
cluster compound	ترکیب خوشهای
compound attack	حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
compound bending	خمش مرکب
compound compression	فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
compound complex	دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
compound coil	سیم پیچ کمپوند
compound bending	خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
achiral compound	ترکیب ناکایرال
addition compound	ترکیب افزایشی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com