Dictiornary-Farsi | intermediate range ballistic missile | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
intermediate range ballistic missile	موشک بالستیک میان برد


Other Matches

medium range ballistic missile	موشک بالستیک میان برد
ballistic missile	موشک بالیستیکی
ballistic missile	پرتابه
ballistic missile	موشک
intermediate range	سلاح برد متوسط
intermediate range	با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
ballistic	پرتابهای وابسته به علم پرتاب گلوله
ballistic	علم حرکت گلوله
ballistic	وضع حرکت گلوله
ballistic	منحنی مسیر گلوله
ballistic	بالیستیک
ballistic	مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
ballistic efficiency	کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
ballistic director	هدایت کننده بالیستیکی
ballistic trajectory	منحنی بالیستیکی
ballistic coefficient	ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
ballistic area	منطقه افت بالیستیکی
ballistic missiles	پرتابه
ballistic missiles	موشک
ballistic conditions	شرایط بالیستیکی
ballistic galvanometer	گالوانومتر بالیستیک
ballistic missiles	موشک بالیستیکی
ballistic wind	باد بالیستیکی
ballistic motion	حرکت پرتابی
ballistic match	تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
ballistic trajectory	خط سیربالیستیکی گلوله
differential ballistic wind	باد بالیستیکی فرضی
differential ballistic wind	بادبالیستیکی مفروض
missile	اسلحه پرتاب کردنی
missile	موشک
missile	گلوله موشک
missile	پرتابه
missile	موشک باران کردن
guided missile	موشک هدایت شونده
tactical missile	موشک جنگی
surface missile	موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
aerodynamic missile	موشک ایرودینامیکی
ready missile	موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
cruise missile	موشک هدایت شونده کروز
cruise missile	موشک کروز
missile stowage	انبارموشک
launch a missile	موشک پرتاب کردن
aerodynamic missile	موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
missile man	موشک انداز
missile launcher	موشک انداز
missile monitor	نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
missile master	دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
missile destroyer	ناوشکن موشک انداز
missile crusier	رزم ناو موشک انداز
tactical missile	موشک رزمی
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
antimissile missile	پاد پرتابه
antimissile missile	موشک ضد موشک
airbreathing missile	موشک مکنده هوا
guded missile	موشک هدایت شوند
missile launch rail	ریل فراگیرنده موشک
air to surface missile	موشک هوا به زمین
soft missile base	سکوی بی حفاظ
principal types of missile	انواععمدهموشک
surface-to-air missile	سطحموشکهوا
surface-to-subsurface missile	موشکسطحبهسطح
anti-tank missile	گلولهموشکضدتانک
anti-ship missile	گلولهموشکضدناو
anti-radar missile	گلولهموشکضدرادار
air to underwater missile	موشک هوا به زیر اب
surface to air missile	موشک زمین به هوا موشکهای ضد هوایی
soft missile base	سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
anti-aircraft missile	گلولهموشکضدهوایی
hard missile base	سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
hard missile base	پایگاه مستحکم موشک
guided missile destroyer	ناو شکن موشک انداز
guided missile cruiser	زره شکن حامل موشک هدایت شونده
rocket [missile with thrust propulsion]	موشک [پرتابه] [پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
intermediate	آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
intermediate	در میان واقع شونده
intermediate	فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
intermediate	کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
intermediate	پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
intermediate	میانجی
intermediate	واسطه
intermediate	router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
intermediate	درمیان اینده مداخله کننده
intermediate	میانین
intermediate	فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
intermediate	طبقه میانی
intermediate	متوسط
intermediate	مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
intermediate	میانه
intermediate	عضو میانی
intermediate field	میدان واسطه
intermediate zone	ناحیه ی میانی
intermediate world	عالم برزخ
intermediate frequency	فرکانس میانی
intermediate frequency	فرکانس میانه
intermediate contrast	تغایر متوسط
intermediate transmitter	فرستنده میانی
intermediate transmitter	فرستنده واسطه
intermediate transformer	مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate field	میدان میانی
intermediate exchange	واسطه
intermediate exchange	مرکز
intermediate band	باند میانی
intermediate amplifier	تقویت کننده میانی
intermediate repeater	تقویت کننده میانی
intermediate anneal	التهاب میانی
intermediate approach	مسیر تقرب فرعی
intermediate complex	کمپلکس واسطه
intermediate area	منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
intermediate plate	صفحه میانی
intermediate compound	ترکیب واسطه
intermediate contact	کنتاکت واسطه
intermediate contingency	قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
intermediate contact	کنتاکت میانی
intermediate contour	میزان منحنی واسطه
intermediate coupling	پیوست واسطه
intermediate hurdle	مانع متوسط
intermediate hurdler	دونده دو 004 متر با مانع
intermediate link	حلقه میانی
intermediate objective	هدف واسطه
intermediate office	مرکز میانی
intermediate oscillation	نوسان میانی
intermediate phase	فاز میانی
intermediate points	جهات میانی
intermediate product	محصول نیم ساخته
intermediate product	محصول واسطه
intermediate layer	قشر واسطه
intermediate layer	لایه میانی
intermediate grid	شبکه واسطه
intermediate grid	شبکه کمکی
intermediate goods	کالاهای واسطه
intermediate goods	کالاهای واسطهای
intermediate fuse	فیوز میانی
intermediate image	تصویر میانی
intermediate pressure	فشار متوسط
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
intermediate product	فراورده واسطه
intermediate reaction	واکنش واسطه
intermediate temperature	درجه حرارت متوسط
intermediate temperature	درجه حرارت میانی
intermediate terminal	ترمینال میانی
intermediate switch	کلید صلیبی
intermediate hurdles	مسابقه دو 004 متر با مانع
intermediate structure	ساختمان داخلی
intermediate storage	انباره واسط
intermediate stock	کالاهای نیمه تمام
intermediate stock	موجودی کالاهای درحال ساخت
intermediate scale	نقشه مقیاس متوسط
intermediate sight	توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
intermediate frequency breakdown	شکست فرکانس میانی
intermediate frequency amplification	تقویت فرکانس میانی
reactive intermediate species	گونههای واسطهای واکنش پذیر
intermediate aperiodic circuit	مدار میانی اپریودیک
intermediate frequency transformer	مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency transformer	مبدل بسامد واسطه
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier	فزونساز بسامد واسطه
intermediate power transistor	ترانزیستور با قدرت متوسط
intermediate distribution frame	مقسم میانی
intermediate booster station	ایستگاهواسطهایپرفشاربرق
intermediate frequency section	مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier	تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
intermediate frequency band filter	صافی باند فرکانس میانی
intermediate type submarine cable	کابل ساحلی
intermediate frequency tank circuit	فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit	مدار تانک
range k	ضریب تصحیح برد
out of range	که خارج از حد سیستم باشد
range k	ضریب تصحیح کای برد
range	دامنه [ریاضی]
out of range	دور از تیر رس یا صدارس
in range with	در امتداد
range name	نام دامنه
in range with	درخط
range	حد فاصل
range	فاصله
range	قرار دادن متن در یک ترتیب معین
range	تغییر کردن یا متفاوت بودن
range	یک خانه یا تعدادی خانه
range	مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range	مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
range	رشته کوه
range	تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range	به نظم وترتیب واداشتن
within range	در تیررس
within range	در برد جنگ افزار
range	ردیف
range	مجموعه مقادیر مجاز
range	گام
range	بر
range	طیف
range	حیطه
range	ناحیه
range	طبقه
range	رشته
range	سلسله ردیف
range	حدود وسعت