Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
internal timer	زمان سنج داخلی
Other Matches
timer	تایمر
old timer	کهنه کار
timer	کسی که وقت را نگه می دارد ساعت
timer	همزمانساز
timer	زمان سنج
timer	وقت نگهدار هر راننده
timer	وقت نگهدار
old-timer	قدیمی
timer	وسیلهای که مدت زمان کامل شدن یک عمل را ضبط میکند
timer	زمان بند
old-timer	کهنه کار
old timer	قدیمی
timer	زمان گیر
self-timer indicator	تنظیمگراتوماتیک
timer switch	سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
timer switch	کلید زمانی
synchronous timer	تایمر سنکرون
automatic timer	زمان سنج خودکار
small timer	ادم بی اهمیت
reaction timer	زمان سنج واکنش
interval timer	زمان سنج فاصله
interval timer	شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
short timer	پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
assistant timer	زمانکمکی
clock timer	زمانموردنظر
egg timer	زمانسنجپختتخممرغ
kitchen timer	زمانسنجآشپزخانه
timer socket	[پریز زمان سنج]
egg-timer	زمانگیر جوششتخممرغ
enlarger timer	وسیلهزماندار
He is an old – timer at this club .	از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
ignition timer	چکش برق
half timer	شاگردیکه درنیمی ازوقت خوددرس میخواندودرنیمه دیگرکارمیکند
full timer	بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
full timer	شاگردتمام روز
part-timer	فردیکهبصورتنیمهوقتکارمیکند
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	باطن
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	ناشی ازدرون
internal	داخلی
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	درونی
internal	باطنی
internal pole	قطب داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power	مصرف داخلی
internal reflection	انعکاس درونی
internal programme	برنامه داخلی
internal pressure	فشار درونی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security	تامین داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal resistance	مقاومت داخلی
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal secretion	هورمون
internal report	گزارش داخلی
internal security	امنیت داخلی
internal phase	فاز درونی
internal heating	گرمایش داخلی
internal heating	گرمایش خودی
internal impedance	مقاومت داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal medicine	طب داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory	حافظه داخلی
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal modem	مدم داخلی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal shield	غلاف داخلی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal work	کار درونی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal conception	اندیشه
internal boundary	مرزداخلی
internal structure	سازه داخلی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal conception	انگاره
internal conception	عقیده
internal conception	زاییده افکار
internal conception	تصور
internal conception	فکر
internal transactions	معاملات داخلی
internal trade	تجارت داخلی
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal storage	انباره داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress	تنش داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal torque	گشتاور نیروی درونی
internal trade	بازرگانی داخلی
internal conception	درک
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal conversion	تبدیل درونی
internal consumption	مصرف داخلی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal connection	اتصال داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal conductor	سیم داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal crack	ترک داخلی
internal current	جریان داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal development	رشد داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal defense	دفاع داخلی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal damping	میرایی داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal commerce	تجارت داخلی
internal command	فرمان درونی
internal brake	ترمز داخلی
internal boffles	تیغههای داخلی
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal armature	ارمیچر داخلی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal inhibition	بازداری درونی
internal transmittance	ضریب انتقال
internal bus	گذرگاه داخلی
internal bus	مسیر داخلی
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal combustion	درونسوز
internal combustion	احتراق داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal circuit	مدار داخلی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal revenue	درامد داخلی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal friction	اصطکاک داخلی
internal energy	انرژی درونی
internal friction	وشکسانی ویسکوزیته
internal friction	چسبندگی
internal friction	گرانروی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal font	فونت درونی
internal force	نیروی درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal friction	سایش درونی
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal energy	انرژی داخلی
internal door	در داخلی
internal drainage	ابریز بسته
internal ear	گوش داخلی
internal economies	صرفه جوئیهای داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal force	نیروی داخلی
internal electrode	الکترود داخلی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
internal furnace	کوره داخلی
internal combustion engines	موتور احتراقی داخلی
internal combustion engines	موتور درون سوز
internal combustion engine	موتور احتراق داخلی
internal hard disk	دیسک سخت درونی
internal combustion engine	موتور احتراقی داخلی
internal bound block	قرقره مغز فلز
internal gear pump	پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
coefficient of internal friction	ضریب اصطکاک داخلی
internal impedance drop	افت ولتاژ داخلی
internal combustion engine	موتوردرونسوز
angle of internal friction	زاویه اصطکاک داخلی
internal base resistance	مقاومت داخلی بیس
internal combustion engine	موتور درون سوز
internal jugular vein	شاهرگگردندرونی
internal combustion engines	موتور احتراق داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com