English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
international call مکالمه بین المللی
international call سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
Other Matches
what [some] people would call [may call] <adj.> باصطلاح
what [some] people would call [may call] <adj.> که چنین نامیده شده
what [some] people would call [may call] <adj.> کذایی
international مربوط به کشورهای مختلف
international ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international بین الملل انترناسیونال
international بازیگر بین المللی
international وابسته به روابط بین المللی
international بین المللی
international economics اقتصاد بین الملل
international practice عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international practice رویه بین المللی
international migration مهاجرت بین المللی
international acts اسناد بین المللی
commodore international, ltd. شرکت بین المللی کمودور
international practice طریقه معمول به بین المللی
international reserves ذخائر بین المللی
International politics. سیاست بین الملل
international relations رابطهسیاسیبینکشورها
system international سیستم بین المللی
socialist international بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
international units واحدهای جهانی برق
international union اتحادیه بین المللی
international union اتحادیههای بین المللی
international treaties عهود بین المللی
international trade تجارت بین المللی
international trade تجارت بین الملل
international reserves اندوختههای بین المللی
international acts مستندات بین المللی
international meeting مجمع بین المللی
international federation فدراسیون بین المللی پردازش اطلاعات
international finance مالیه بین الملل
international investment سرمایه گذاری بین المللی
international law حقوق بین الملل
international line خط بین المللی
international line خط خارجی
international liquidity نقدینگی بین المللی
international loans استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
international federation processing forinformation
international exchange مرکز تلفن بین المللی
international etiquette نزاکت بین المللی
international classification of Diseases
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
international comity نزاکت بین المللی
international coulomb کولن جهانی
international council education in forcomputers
international council شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
international court دادگاه بین المللی
international custom عرف بین المللی
international dualism دوگانگی بین المللی
international equilibrium تعادل بین المللی
international master استاد بین المللی شطرنج
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
International Modern [سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
international match مسابقه بین المللی [ورزش]
by international standards در معیارهای بین المللی
international business machine corporation
public international law حقوق بین الملل عمومی
international monetary fund صندوق بین المللی پول
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
balance of international payment موازنه پرداختهای بین المللی
balance of international payments تراز پرداختهای بین المللی
international balance of payments تراز پرداختهای بین المللی
bank for international settlements بانک پرداختهای بین المللی
private international law حقوق بین الملل خصوصی
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
international bill of the right of man اعلامیه جهانی حقوق بشر
international business machine IB
law of international institutions حقوق سازمانهای بین المللی
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international morse code مورس اروپایی
international morse code مورس جهانی
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
international standards organization سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
international standards organization سازمان استانداردهای بین المللی
international switching center مرکز سوئیچینگ بین المللی
international system of units سیستم مترک
international system of units دستگاه بین المللی احاد
international table calorie کالری
international telephone circuit خط تلفنی بین المللی
convention international de merchandies عهدنامه بین المللی جهت حمل کالا با قطار
international economic relations روابط اقتصادی بین المللی
International System of Units سامانه متریک
international refugee organization سازمان بین المللی اوارگان
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
international singles court زمینبازیانفرادیبینالمللی
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international gold standard پایه طلای بین المللی
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
international road haulage حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
International System of Units دستگاه بین المللی یکاها
international division of labor تقسیم کار بین المللی
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
[as] compared to international standards در معیارهای بین المللی
systeme international d'units دستگاه بین المللی واحدها
international road transport ترابری بین المللی جاده ای
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
international criminal law حقوق جزای بین الملل
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
international date line خط موافقتنامه بین المللی
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
international law of the sea حقوق بین الملل دریاها
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
international air transport association اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
international commercial terms (incoterm قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
international commercial terms (incoterm اینکوترمز
permanent court of international arbitra دیوان دایمی داوری بین المللی
major international road signs عمدهترینعلائمجهانیجاده
leiter international performance test ازمون عملی بین المللی لایتر
International Space Station [ISS] ایستگاه فضایی بین المللی
international atomic energy agency اژانس بین المللی انرژی اتمی
unicef (= united nations international یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
To be world famous . To enjoy an international reputation. شهرت جهانی داشتن
By international standards Germany maintains a leading role. در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
to call together جمع کردن
to call off منحرف یامنصرف کردن
to call out دادزدن
to call out بلندصداکردن
to call up بخاطراوردن یاداوردن
call صدا زدن
to call up احضارکردن
to call together فراهم اوردن
to call up خواستن
next call تماسخواب
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
call up <idiom> تلفن کردن
call on <idiom> صدا زدن کسی
call on <idiom> سرزدن به کسی
call off <idiom> کنسل کردن
call for someone <idiom> آمدن وبردن کسی
call up صدا زدن
To call someone. کسی را صدا زدن ؟( صداکردن )
If anyone should call , let me know. اگر کسی تلفن زد مرا خبر کن
to call into being بوجوداوردن
to call into being هستی دادن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
on call اتشهای طبق درخواست
on call بنا به درخواست
to call for خواستن
to call somebody to [for] something پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
call off خاتمه دادن
call off بر هم زدن
to call something your own چیزی را از خود دانستن [شاعرانه]
to call in دعوت کردن
to call in مطالبه کردن
to call in خواستن
to call in صداکردن
to call from within ازتویا اندرون صدا کردن
to call for a احتیاج بدقت داشتن
to call توجه کسیراجلب کردن
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
through call مکالمه مستقیم
to call نامیدن
call out اعلام خطر کردن
call-up تذکر دادن جمع کردن
call-up شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up دستور ارسال گزارش
at call عندالمطالبه
call up تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up تذکر دادن جمع کردن
call up شیپور احضار بخاطر اوردن
call up دستور ارسال گزارش
call forth بکار انداختن
call in تو خوانی
call off منحرف کردن
call out اعلام خطر
at call فورا
call for some one پی کسی فرستادن
at call اماده فرمان
call by name فراخوانی با نام
call off فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
call-up تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up احضار برای فعالیتهای نظامی
call off صرفنظر کردن
to call نام دادن
call down ملامت کردن تحقیر کردن
call for ایجاب کردن
call in تو خواندنی
at or within call اماده فرمان
at his call بر حسب اخطار یا احضار او
first call شیپور جمع
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
call for مستلزم بودن
to call for anyone پی کسی فرستادن
at call به محض درخواست عندالمطالبه
call by value فراخوانی با ارزش
call-up احضار برای فعالیتهای نظامی
call down سرزنش کردن
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
boarding call دعوت به بازدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com