English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (2 milliseconds)
English Persian
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
Other Matches
banks سکو
banks کپه کردن
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks قسمت برجسته سر پیچ
banks در بانک گذاشتن
banks کرانه دیواری
banks مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks کناره توده
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks مجموعهای از وسایل مشابه
banks کنار
banks لب
banks ساحل
banks بانک ضرابخانه
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks کپه کردن بلند شدن
banks بطورمتراکم
banks بانکداری کردن
banks بانک
data banks بانک اطلاعات
data banks بانک داده ها
river banks ساحل رودخانه
There was a run on the banks . مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
data banks base data
data banks پایگاه داده
data banks پایگاه داده ها
data banks بانک اطلاعاتی
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
fog banks مه انباشت
fog banks تودهی مه
clearing banks بانک پس انداز
blood banks بانک جمع اوری خون
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
merchant banks بانک بازرگانی
member banks بانکهای عضو
information banks بانکهای اطلاعاتی
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
federal banks بانکهای فدرال
commercial banks بانکهای بازرگانی
the nile overflows its banks نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
over investment سرمایه گذاری بیش از حد
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
investment سرمایه گذاری
investment نیروگذاری
investment مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
replacement investment سرمایه گذاری جانشینی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
investment plan برنامه سرمایه گذاری
investment opportunities امکانات سرمایه گذاری
investment institutions موسسات سرمایه گذاری
investment mulliplier ضریب سرمایه گذاری
investment multiplier ضریب فزاینده سرمایه گذاری
national investment سرمایه گذاری ملی
useful life of an investment عمر مفیع یک سرمایه گذاری
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
social investment سرمایه گذاری اجتماعی
replacement investment استهلاک
rate of investment نرخ سرمایه گذاری
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
net investment سرمایه گذاری خالص
investment goods کالاهای سرمایهای
investment function تابع سرمایه گذاری
induced investment سرمایه گذاری القائی
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
financial investment سرمایه گذاری مالی
equity investment مشارکت در سرمایه
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
capital investment به کار انداختن سرمایه
capital investment سرمایه گذاری ثابت
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
real investment سرمایه گذاری واقعی
actual investment سرمایه گذاری واقعی
induced investment سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
investment castings ریخته گی بسته
investment cost هزینه سرمایه گذاری
investment credit اعتبار طویل المدت
investment foundry ریخته گی بسته
international investment سرمایه گذاری بین المللی
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
investment castings قطعات ریخته گی بسته
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
to get a good return on an investment بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
investment castings process فرایند ریخته گی بسته
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
net fixed investment سرمایه گذاری ثابت خالص
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com