Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
ionic order
سبک متکائی
ionic order
سبک بالشی سبک تابخور
Ionic Order
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Other Matches
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
ionic
وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
ionic
یونی
ionic polymerization
بسپارش یونی
ionic crystal
بلور یونی
ionic dissociation
تفکیک یونی
ionic lattice
شبکه یونی
ionic mobility
تحرک یونی
ionic strength
قدرت یونی
ionic semiconductor
نیمرسانای یونی
ionic radius
شعاع یونی
ionic ray
پرتو یونی
ionic ray
شعاع یونی
ionic ratio
نسبت یونی
ionic polyrizability
قطبش پذیری یونی
ionic conduction
هدایت یونی
ionic conduction
رسانایی یونی
ionic focusing
تمرکز با گاز
ionic propelsion
موتور یونی
ionic current
جریان یونی
ionic bond
پیوند یونی
ionic bond
پیوندالکترووالانسی
ionic centrifuge
شتاب دهنده یونی
ionic character
خصلت یونی
ionic compound
ترکیب یونی
ionic chromatography
کروماتوگرافی یونی
limiting ionic mobility
تحرک یونی حد
limiting ionic conductance
رسانایی یونی حد
ionic heated cathode
کاتد یونی
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
to order
<idiom>
به ترتیب
in order
دایر
in order that i may go
برای اینکه بروم
out of order
از کار افتاده
out of order
خراب
out of order
درهم برهم
by order of
حسب الامر
by order of
فرمان
order off
حکم خروج
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
out of order
<idiom>
کارنکردن
re order
سفارش دوم باره
first order
مرتبه اول
second order
مرتبه دوم
to the order of
به حواله کرد
to the order of
در وجه
to the order of
بحواله کرد
in order
صحیح
in order
درست
in order that
تا اینکه
in order that
برای اینکه
in order that he may go
برای اینکه برود
In this order. In this way.
باین ترتیب
order
نظم دادن
order
حواله
order
سفارش دادن دستور دادن
order
مرتب کردن
order
حکم
out of order
نادرست
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
خرید سفارش خرید
order
سفارش دادن
order
دستور دادن سفارش
order
مرتبه
order
راسته
order
کد عمل
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order
رتبه
order
دستور سفارش
order
دستورالعمل دستور
order
ن
order
منظم کردن
order
سفارش دادن تنظیم کردن
order
نظم
order
سفارش
order
دستور
order
دستورالعمل
order
دستورعملیاتی
order
دستور دادن
order
ترتیب
order
ترتیب انجام کار
order
فرمان نظم
order
سفارش دادن کالا یا جنس
order
سبک معماری
order
شیوه
order
نظام معماری
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
in order to ...
تا
[اینکه ]
order
امر
in order to ...
برای
[اینکه]
order time
زمان سفارش کالا
order of battle
ترتیب نیرو
order of fire
ترتیب توالی اتش
order of fire
روش تیراندازی
order of the day
دستور جلسه
order of the day
معادل agenda
order of the day
برنامه روزانه
order cheque
چک به حواله کرد
order cheque
چک در نام فرد خاص
order code
رمز دستور
order for goods
سفارش کالا
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
order of fire
ترتیب احتراق موتور
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of matrix
مرتبه ماتریس
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
partial order
پاره ترتیب
partial order
ترتیب جزئی
order format
قالب دستور
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
place an order
سفارش دادن
post order
حواله پستی
processing of the order
انجام سفارش
purchase order
سفارش خرید
purchase order
دستور خرید
public order
نظم عمومی
order format
قالب سفارش
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order in council
تصویب نامه دولتی
order of discharge
حکم برائت ذمه
pay order
لیست پرداخت حقوق
pay order
سندپرداخت حقوق
order of discharge
حکم تصفیه
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
order of bankruptcy
حکم ورشکستگی
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
provisional order
دستور موقت اداری
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
German Order
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order
سبک معماری فرانسوی
Doric Order
سبک معماری دوریک
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
balustrade Order
ترتیب نرده ستون ها
Attic Order
ستون بندی آتنی
assemblage of Order
ستون بندی مختلط
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
American order
[سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
to set in order
درست کردن
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order.
مزاجم مرتب کارنمی کند
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
structure
[first order]
ساختار
[ریاضی]
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to order somebody back
کسی را معزول کردن
to order somebody back
کسی را فراخواندن
in good order
<adj.>
منظم
in good order
<adj.>
مرتب
in good order
<adj.>
تروتمیز
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
Is your passport in order ?
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
the line is out of order
سیم خراب است
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
superior order
دستور مافوق
superior order
امر مافوق
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order
نظم ترتیب
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
second order factor
عامل مرتبه دوم
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
second order conditions
شرایط ثانوی
route order
فرمان ستون راه رو
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
review order
لباس وتحملات سان
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
good order
خوش ترتیب
[فلسفه]
third order reaction
واکنش مرتبه سه
to set in order
منظم کردن
social order
سازمانوساختاراجتماعی
postal order
هزینهپستی
law and order
اطاعتازقانون
doric order
سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order
ساختارقرمتی
points of order
اخطار نظامنامهای
point of order
اخطار نظامنامهای
work order
برگ کار
work order
درخواست انجام کار حکم کار
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word order
ترتیب واژه ها
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order
دستور اگهی
trial order
سفارش ازمایشی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
transaction in order
liability avoid to
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com