English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
isohyetal line هم بارش
isohyetal line خط هم بارش
Other Matches
isohyetal map نقشه هم بارش
isohyetal map نقشه خطوط هم باران
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling فرز کردن سطری
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
out of line خارج از خط جبهه
on line در خط
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
all along the line درامتدادهمه خط
line of d. مرز
on the line هواپیمای اماده پرواز
line-up به خط شدن
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line of d. حد فاصل
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line قطع
off line منفصل
down the line ضربه از کنار زمین
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down line بار کردن پایین خطی
line up به خط شدن
off line غیر متصل
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line by line سطر به سطر
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
the line صف
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line در صف امدن
mean line خط میان
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
down the line <idiom> درآینده
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on line help کمک مستقیم
in line <idiom> با محدودیت متداول
old line محافظه کار
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
to come in to line موافقت کردن
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line خط صف
line صفی در خط
line پوشاندن
line در سمت
line سیم
line جبهه جنگ
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line خط زدن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line طناب خط
line : خط
line سطر
line ردیف
line رشته بند
line ریسمان
line طناب سیم
line جاده
line دهنه
line لجام
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
line خط دار کردن
line بخط کردن
line اراستن
line ترازکردن
line استرکردن
line خط
line لاین
line محصول
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line رسن
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line شعبه
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
load line خط بار
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
outhaul line برون کش
line width پهنای خط
line voltage ولتاژ شبکه
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
phantom line خط فرضی
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line نشانگر سینه
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line دوراهی
local line خط محلی
phantom line خط سری
phase line خط مبداء حرکت جنگی
overhead line سیمکشی هوایی
line voltage ولتاژ خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line telegraphy تلگراف خطی
line synchronization همزمانی سطور
line switching خط گزینی
percolation line خط نفوذ
price line خط قیمت
line switching راه گزینی خطی
line surge جریان سریع و غیرعادی خط
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line خط خصوصی
line terminal ترمینال خط
phase line خط خیز
line transformer مبدل خط
overhead line خط هوایی
pass a line رد کردن طناب
line tester ازمایش کننده خط
peaked line خط چین
possibilities line خط امکانات
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان
penny a line پست
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
pipe line خط لوله
on line system سیستم درون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
off line operation عملکرد برون خطی
off line storage حافظه برون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
orienting line خط توجیه
penny a line ارزان نویس بی مایه
on line database پایگاه داده درون خطی
out line font فونت متغیر
out line font قلم متغیر
multipoint line خط چند نقطهای
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
out of line coding کدگذاری برون خطی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
marline or line طناب کوچک دولا
lyman line خط لیمان
mach line موج ضربهای ضعیف
lumber's line خط سینه ناو
marriage line گواهینامه ازدواج
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
median line میانه
mason's line ریسمان کار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line of position خط موقعیت
line of fall خط فرود گلوله به زمین
line of fall خط فرود
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
line of duty نحوه انجام وفیفه
line of duty مسیر خدمتی
line of drift خط انتقال گمشدگان به عقب
line of drift خط انتقال مجروحین به منطقه عقب
line of deployment خط گسترش
line of departure خط شروع حمله
line of departure خط عزیمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com