Total search result: 35 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
job queue |
صف کار |
job queue |
صف برنامه |
|
|
Search result with all words |
|
queue |
صف اتوبوس و غیره |
queue |
صف صف بستن |
queue |
در صف گذاشتن در صف ایستادن |
queue |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
queue |
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش |
queue |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queue |
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است |
queue |
روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd |
queue |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queue |
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند |
queue |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
queue |
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند |
queue |
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها |
queue |
که به ترتیب بررسی می شوند |
queue |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
input job queue |
صف برنامه ورودی |
input queue |
صف ورودی |
input work queue |
صف کار ورودی |
output job queue |
صف برنامه خروجی |
output work queue |
صف کار خروجی |
print queue |
صف چاپ |
rear of queue |
عقب صف |
scheduling queue |
صف زمان بندی |
He jumped the queue. |
پرید توی صف ( خارج از نوبت ) |
To form a queue. To line up. |
صف بستن ( کشیدن ) |
To stand in a queue (line). |
توی صف ایستادن |
To jump the queue. |
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت ) |
to queue [line] up for tickets |
برای بلیط در صف ایستادن |
How long were you in the queue [line] ? |
تو چند مدت در صف ایستادی؟ |
We had to queue [line] up for three hours to get in. |
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو. |
to queue-jump [British E] |
داخل صف زدن |
Partial phrase not found. |