English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English Persian
jump rider سوارکار در پرش
Other Matches
rider ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider ماده یا بند الحاقی
rider الحاقی
rider الحاقیه
rider سوار کار
free rider آدم انگل
rough rider سوارکاریکه میتوانداسبهای سوغانی نشده راسوارشود
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
the horse threw its rider اسب سوارخودراپرت کرد
jump off اغاز حمله
jump off شروع حمله
jump off شروع بحمله
jump off اغاز
jump off پرش
jump at <idiom>
jump on someone <idiom>
jump all over someone <idiom>
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump جهش افزایش ناگهانی
jump جستن
jump ترقی
jump پریدن
jump خیز زدن
jump جوردرامدن
jump وفق دادن
jump پراندن جهاندن
jump پرش
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump جهش
jump جهیدن
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump جهت
jump suit روپوش
water jump مانع ابی
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
waltz jump پرش والس
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
unconditional jump جهش غیر شرطی
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
step jump پرش و برگشت روی همان پا
strong jump جهش ابی شدید
subroutine jump جهش زیرروال
two state jump جهش دو حالتی
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
jump suit لباس خانه و استراحت
jump down someone's throat <idiom>
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin <idiom>
jump the gun <idiom>
jump through a hoop <idiom>
jump to conclusions <idiom>
jump bail <idiom>
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump . To be startled. ازجا پریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled. از جاپریدن
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
to line-jump داخل صف زدن
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
combat jump پرش رزمی
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump جهش شرطی
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
hydraulic jump جهش هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump altitude ارتفاع پرش
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball جمپبال
jump joint اتصال لب به لب
broad jump پرش طول
arabian jump نیم پشتک
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
high jump پرش ارتفاع
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
angle of jump زاویه پرش
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump spark جرقه جهنده
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump pass پاس در حال پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump speed سرعت پرش
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump set پاس پرشی
jump seat صندلی تا شو
jump shooter شوت جفت زن
jump line سطر پرش
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
jump the gum خطا در اغاز پرش
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump kick شوت درحال پرش
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com