Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
jump suits
روپوش
jump suits
لباس خانه و استراحت
Other Matches
suits
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suits
تعقیب انطباق
suits
خواستگاری دعوی
suits
دادخواست
suits
لباس دادن به
suits
جامه
suits
خواستگاری کردن
suits
خواست دادن تعقیب کردن
suits
تقاضا
suits
دادخواست عرضحال
suits
مرافعه خواستگاری
suits
یکدست لباس پیروان
suits
خدمتگزاران ملتزمین
suits
توالی
suits
تسلسل نوع
suits
مناسب بودن
suits
وفق دادن جور کردن
suits
درخواست
capital suits
دعاوی مهمه
I have outgrown my suits.
لباسهایم برایم تنگ شده
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
boiler suits
رجوع شود به coveralls
wet suits
لباس غواصی
to jump up at somebody
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump
جهیدن
jump all over someone
<idiom>
jump on someone
<idiom>
jump at
<idiom>
jump off
شروع حمله
jump off
پرش
jump off
اغاز
jump off
شروع بحمله
jump off
اغاز حمله
jump
جهش
jump
خیز زاویه پرش لوله توپ
jump
ترقی
jump
وفق دادن
jump
جوردرامدن
jump
جستن
jump
پراندن جهاندن
jump
پریدن
jump
خیز زدن
jump
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
پرش
jump
پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump
پرش به هوا با هر دوپا
jump
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump
جهت
jump
جهش افزایش ناگهانی
waltz jump
پرش والس
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
unconditional jump
جهش غیر شرطی
subroutine jump
جهش زیرروال
two state jump
جهش دو حالتی
strong jump
جهش ابی شدید
jump stop
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum
خطا در اغاز پرش
jump turn
تغییر جهت و پیچ در پرش
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
scissors jump
پرش قیچی در اسکیت
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump
پرش روسی
squat jump
کلاغ پر
stag jump
پرش با پاهای باز در هوا
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
water jump
مانع ابی
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
go jump in a lake
<idiom>
رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump down someone's throat
<idiom>
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin
<idiom>
jump the gun
<idiom>
jump through a hoop
<idiom>
jump to conclusions
<idiom>
to jump at something
[colloquial]
به چیزی واکنش نشان دادن
to line-jump
داخل صف زدن
jump bail
<idiom>
jump suit
روپوش
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump ski
پرشاسکی
jump jet
جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads
باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump . To be startled.
ازجا پریدن
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled.
از جاپریدن
To jump the queue.
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
jump start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump joint
اتصال لب به لب
combat jump
پرش رزمی
combat jump
پرش با چتر درمنطقه دشمن
counter jump
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump
پرش الکترون
hydraulic jump
جهش هیدرولیکی
conditional jump
جهش شرطی
hydraulic jump
جهش هیدرولیک
hydraulic jump
پرش هیدرولیک
johnny jump up
گل بنفشه امریکایی
jump altitude
ارتفاع پرش
broad jump
پرش طول
arabian jump
نیم پشتک
angle of jump
زاویه پرش
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump
پرش سه گام
high jump
پرش ارتفاع
long jump
پرش طول
ski jump
پرش با اسکی
angle of jump
زاویه پرش لوله توپ
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball
جمپبال
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump line
سطر پرش
jump pass
پاس در حال پرش
jump racing
مسابقه پرش از مانع
jump rider
سوارکار در پرش
jump seat
صندلی تا شو
jump set
پاس پرشی
jump shooter
شوت جفت زن
jump spark
جرقه جهنده
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump kick
شوت درحال پرش
jump speed
سرعت پرش
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump fishing
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump spark distributor
دلکو با جرقه جهنده
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to queue-jump
[British E]
داخل صف زدن
jump spark ignition
احتراق با جرقه جهنده
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
To jump down somebodys throat.
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
To jump down someones throat.
به کسی توپ وتشر زدن
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
standing high jump
پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump
پرش طول بدون دورخیز
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com