English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English Persian
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
Other Matches
false starts دویدن قبل ازصدای تپانچه
by fits and starts مقتضی صلاحیت دار
by fits and starts درست
by fits and starts شایسته لایق
by fits and starts درخور
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
false starts حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts استارت کاذب
by fits and starts مناسب
head starts ارفاق
by fits and starts <idiom> به طور نامنظم
head starts فرصت برتری
head starts فرجه
jump off شروع بحمله
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump all over someone <idiom>
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump off شروع حمله
jump off اغاز
jump off پرش
jump جستن
jump on someone <idiom>
jump off اغاز حمله
jump at <idiom>
jump پریدن
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump ترقی
jump جهش افزایش ناگهانی
jump پرش
jump پراندن جهاندن
jump وفق دادن
jump جوردرامدن
jump خیز زدن
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump جهیدن
jump جهش
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump جهت
to line-jump داخل صف زدن
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
waltz jump پرش والس
water jump مانع ابی
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
unconditional jump جهش غیر شرطی
two state jump جهش دو حالتی
subroutine jump جهش زیرروال
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
step jump پرش و برگشت روی همان پا
strong jump جهش ابی شدید
jump the gum خطا در اغاز پرش
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump bail <idiom>
jump down someone's throat <idiom>
jump to conclusions <idiom>
jump through a hoop <idiom>
jump the gun <idiom>
jump out of one's skin <idiom>
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
To jump up . To be startled. از جاپریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
jump suit روپوش
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump . To be startled. ازجا پریدن
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump جهش شرطی
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
hydraulic jump جهش هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
jump altitude ارتفاع پرش
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball جمپبال
combat jump پرش رزمی
jump joint اتصال لب به لب
broad jump پرش طول
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
high jump پرش ارتفاع
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
angle of jump زاویه پرش
arabian jump نیم پشتک
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump rider سوارکار در پرش
jump seat صندلی تا شو
jump pass پاس در حال پرش
jump set پاس پرشی
jump shooter شوت جفت زن
jump spark جرقه جهنده
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump speed سرعت پرش
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump line سطر پرش
jump kick شوت درحال پرش
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com