English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
junk board مقوای کلفت
Other Matches
junk جگن
junk خرده ریز
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
junk خلاص شدن از یک فایل
junk افزونه کردن فایل یا یک سخت افزار
junk اطلاعات یا سخت افزاری که بی استفاده است یا از تاریخ گذشته است یا کار امنیت
junk داده ناخواسته
junk اهن پاره خرده شیشه
junk طناب کهنه کاغذ پاره
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
junk نی
junk جنس اوراق وشکسته
junk اشغال
junk کهنه و کم ارزش
junk جنس بنجل بدورانداختن
junk بنجل شمردن قایق ته پهن چینی
junk اسقاط
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
junk bozrd مقوای ضخیم
junk mail اقلام پستی ناخواسته
junk foods هله هوله
junk foods گنده خوراک
junk foods غذای ناسالم
junk food هله هوله
junk bonds اوراق قرضهی قمارآمیز
junk bond اوراق قرضهی قمارآمیز
junk food گنده خوراک
junk food غذای ناسالم
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board برد
board صفحه مدار
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board کشتی
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
above board به طور آشکار
above board بی حیله
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
go by the board از ناو پرت شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
by the board از طرف پهلوی ناو
i got it over board انرادرکشتی اوردم
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
To get on board. سوار کشتی شدن
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
to go on board سوارکشتی شدن
board مقوا
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board منزل کردن
board پانسیون شدن
board تخته پوش کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میز غذا
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board غذای روی میز
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تابلو
board تخته
over the board بازی شطرنج حضوری
across the board سرجمع
board هیات
board جلد کردن تخته
board هیئت ژوری
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board روکش کردن
board تخته حاوی نقشه
board سوار
board سکوی شیرجه
board صفحه یامیز شطرنج
board تابلوی امتیازات
board شدن
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
ouija board لوح احضار
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
sea board دریاکنار
side board میز قفسه دار
terminal board تخته کلم
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
open board صحنه خلوت شطرنج
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
sliding board سرسره
sliding board سراشیبی
terminal board تخته اتصال سیم
on board a ship سوار کشتی
tea board سینی
takeoff board تخته پرش طول
system board برد سیستم
switch board تابلوی برق
switch board صفحه تقسیم برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلو وضعیت
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
splash board سپر پاشنه قایق
terminal board محوراتصال سیمها
sea board خط ساحلی
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
runing board رکاب
side board میز کناری
side board میز پا دیواری
side board میز دم دستی
shoulder board پیش فنگ
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board هیات گزینش
seguin board تخته سگن
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
particle board نوتخته
terminal board تخته ترمینال
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games بازی روی تخته
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
bread-board تختهی نان بری
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com