Dictiornary-Farsi | knowledge of persons | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (7 milliseconds)

English	Persian
knowledge of persons	شناسایی اشخاص


Other Matches

the three persons	اقنوم های سه گانه
the three persons	اقانیم پدرو پسر روح القدس بنابرعقیده نصارا
many persons	خیلی اشخاص
many persons	مردمان بسیار
persons	شخص
persons	بشر
persons	شخصیت
persons	ادم
persons	وجود ذات
persons	هیکل
persons	نفر
persons	کس
artificial persons	اشخاص حقوقی
respect of persons	طرفداری و واهمه از کسان
to respect persons	ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
reliable persons	معتمدین
displaced persons	تبعیدیان
offences against persons	جرائم بر علیه اشخاص
natural persons	اشخاص طبیعی
displaced persons	اشخاص پناهنده
great persons	مردمان بزرگ
great persons	اشخاص بزرگ
great persons	بزرگانgrandniece
young persons	جوان
young persons	نوجوان
Several persons ( people ).	چندین تن
persons related to another by parentage	اقارب نسبی
persons related to another by marriage	اقارب سببی
persons related to another by descent	اقارب نسبی
I shared out the money among four persons.	پول را بین چهار نفر قسمت کردم
equal status persons	افراد همپایه
to settle a persons hash	کارکسیرا ساختن
to set up a persons bristles	کسیرابخشم یاهیجان اوردن
To irritate someone . To get a persons back up.	خلق کسی راتنگ کردن
to gouge out a persons eye	چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
This car can hold 6 persons comefortably.	دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
additional bed [accommodation of persons]	تخت خواب اضافه
To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons.	میانه دونفررا بهم زدن
knowledge	آگاهی
knowledge	دانایی
knowledge	ادراک
knowledge	علم
knowledge	شناخت
knowledge	دانش
to my knowledge <adv.>	تا اونجایی که من میدونم
to a knowledge	دانش اندوختن
to a knowledge	کسب معرفت کردن
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
immediate knowledge	معرفت بیواسطه
knowledge	نرم افزاری که دانش
knowledge	شناخت
knowledge	سیستم کامپیوتری که عکس العملهای ذخیره سازی
self knowledge	خوداگاهی
knowledge	شناسایی
knowledge	دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
i have no knowledge of it	هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
knowledge	وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
knowledge	طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
knowledge	دانش
knowledge	معرفت
knowledge	وقوف
knowledge	دانایی علم
knowledge	اگاهی
knowledge	بصیرت
knowledge	آنچه دانسته است
knowledge	اطلاع
knowledge	علم
knowledge representation	بازنمود دانش
He did it with his fathers knowledge.	با اطلاع پدرش اینکار راکرد
knowledge representation	نمایش دانش
knowledge domain	قلمرو دانش
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
It is common knowledge that ...	این را همه کس بخوبی میدانند که ...
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
to reach for knowledge	برای یافتن
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
every branch of knowledge	هرشاخه ازعلوم
knowledge of a language	دانستن زبانی
knowledge is power	دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
knowledge industries	صنایع اطلاعاتی
knowledge engineering	مهندسی معلومات
knowledge engineer	مهندسی دانش
expert knowledge	تخصص
knowledge domain	قلمرو اگاهی
knowledge base	پایگاه اگاهی
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge base	پایگاه معلومات
knowledge acquisition	کسب معلومات
knowledge acquisition	دانشیابی
knowledge acquisition	آگاهی یابی
indirect knowledge	معرفت غیرمستقیم
knowledge of results	اطلاع از نتایج
knowledge representation	نمایش معلومات
knowledge work	کار اطلاعاتی
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
empirical knowledge	معرفت تجربی
carnal knowledge	مجامعت
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
carnal knowledge	جماع
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
carnal knowledge	بغل خوابی
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
general knowledge	علم اجمالی
global knowledge	اطلاع سراسری
personal knowledge of the judge	علم قاضی
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
equivalent knowledge credit	تصدیق اعتبار علمی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
Madrklmh that every human being is conscious knowledge	مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
To bring two persons face to face .	دونفر رابا هم روبروکردن