English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English Persian
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
Other Matches
vi schedule برنامه فاصلهای متغیر
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule برنامه زمان بندی فهرست
schedule در برنامه منظورکردن
schedule فهرست راهنمای قانون
schedule ریز برنامه
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule زمانبندی
fr schedule برنامه نسبتی ثابت
fi schedule برنامه فاصلهای ثابت
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
vr schedule برنامه نسبتی متغیر
schedule برنامه زمان بندی
schedule برنامه اجرائی
schedule فرانما
schedule جدول
schedule صورت فهرست
schedule برنامه
schedule دربرنامه گذاردن
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule برنامه ریزی کردن
schedule زمان بندی کردن
schedule برنامه زمانی
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
demand schedule جدول تقاضا
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
consumption schedule جدول مصرف
maintenance schedule برنامه نگهداشت
subject schedule برنامه موضوعی
supply schedule جدول عرضه
tariff schedule جدول تعرفه
schedule report گزارش زمانبندی شده
employment schedule برنامه ماموریت ناو
employment schedule برنامه استفاده از ناو
rating schedule مقیاس درجه بندی
ratio schedule مقیاس نسبتی
schedule date موعد طبق برنامه
schedule maintenance نگهداشت زمان بندی شده
interval schedule برنامه فاصلهای
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
schedule of fires برنامه اتشها
indifference schedule جدول بی تفاوتی
schedule of fires برنامه ساعتی اتشها
schedule of targets برنامه اماجها
project schedule زمان بندی پروژه
time schedule برنامه زمانی
work schedule برنامه کار
schedule of targets برنامه هدفها
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
subject schedule برنامه جزء جزء
shift schedule برنامه شیفت کاری
assault schedule برنامه هجوم
shift schedule برنامه نوبت کاری
shift schedule برنامه زمان کاری
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
market demand schedule صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
individual demand schedule صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
fixed interval schedule برنامه فاصلهای ثابت
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
variable interval schedule برنامه فاصلهای متغیر
edward's personal preference schedule مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
landing فرود
landing ورود بخشکی
landing پاگردان
landing ورود به خشکی
landing پاگرد
landing بزمین نشستن هواپیما
landing فرودگاه هواپیما
landing پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landing فرود [هواپیما یا موشک]
landing فرود ژیمناست به زمین
landing اسکله
landing نشستن هواپیما
landing weight وزن با هنگام تخلیه
landing weight وزن فرود
landing vehicle خود روشنی دار اب خاکی
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
landing spot نقطه فرود
landing slab تاوه پاگرد
landing site محل فرود
landing site پایگاه فرود
landing ship ناو نیرو پیاده کن
crash-landing سقوط کردن هواپیما
landing place فرودگاه اسکله
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
landing zone منطقه فرود
landing stage حملباقایق
landing window پنجرهفرود
quarter landing پاگرد پله با 081 درجه گردش
landing deck غرشهفرود
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
night landing پیاده شدن درساحل در شب
night landing فرود شبانه
soft landing فرود نرم
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
landing zone نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing zone فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
landing zone منطقه نشست هوایی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing strip باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
forced landing فرود اجباری
instrument landing فرود کور
instrument landing فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
landing aircraft هواپیمای در حال فرود
landing angle زاویه فرود
landing approach مسیر تقرب
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area منطقه فرود
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
forced landing فرود اجباری هواپیما
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
landing strips باند فرود
landing strips باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing craft کرجی ساحلی
administrative landing پیاده شدن اداری
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
landing strip باند فرود
air landing پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
air landing فرودهوایی
air landing فرود از راه هوا
landing field فرودگاه
chinese landing پهلو گرفتن به سبک چینی
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces نیروهای پیاده شونده
landing mat باندفرود تعجیلی
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
landing gear عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear ارابه فرود
landing mat باند فرود اضطراری
landing light چراغ فرود
landing hill تپه فرود
landing forces قوای اب خاکی
landing party گروه اب خاکی
landing net تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
landing beach ساحل پیاده شدن
landing order اجازه تخلیه بار
landing order دستورتخلیه بار
landing beam نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
air landing facility تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
nose landing gear ترمزفروددماغه
front landing gear ترمزجلوییفرود
advanced landing field پایگاه هوایی مقدم
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
main landing gear ترمزاصلیفرود
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
landing signal officer افسر ارتباط فرود
deck landing aid کمکهای فرود
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
landing, storage, delivery تحویل
landing, storage, delivery نگهداری
landing, storage, delivery تخلیه
landing craft assault قایق نیرو پیاده کن
landing craft raiding قایق هجومی
landing craft tank ناو تانک پیاده کن
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
brigade landing team تیم پیاده شونده تیپی
battalion landing team تیم ساحلی گردان
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
automatic approach and landing روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com