Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lateral line
خطپهلویی
Other Matches
lateral
جانبی
lateral tell
سبقت عرضی
lateral
پهلویی
lateral
جنبی جناحی
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
lateral
در عرض
lateral
افقی
lateral
واقع درخط افقی
lateral tell
پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
lateral
جنبی
lateral
عرضی
lateral
فرعی
lateral spread
اتش درو در عرض
lateral surface
سطح جانبی
lateral support
تکیه گاه کناری
lateral support
تکیه گاه جانبی
lateral stability
پایداری عرضی
lateral strain
تغییر شکل نسبی جانبی
lateral yield
له شدگی جانبی
lateral incisor
شیبکناری
lateral moraine
منبعیخکناری
lateral thinking
حلمشکلیباکمکگرفتنازقوهتخیل
lateral mark
علامتکناری
lateral groove
شیارجانبی
lateral bar
دستهجانبی
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
lateral shifts
حرکت جانبی
lateral buckling
کمانکش جانبی
lateral gain
پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
lateral forces
نیروهای عرضی
lateral flexion
خم شدن به پهلو
lateral fissure
شیار جانبی
lateral dominance
برتری جانبی
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
lateral control
کنترل در عرض جبهه
lateral control
کنترل جانبی
lateral inversion
معکوس جانبی
lateral shifts
تغییرات عرضی
lateral route
جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
lateral route
جاده عرضی
lateral shifts
تغییرات جانبی
lateral raise
تمرین تقویت عضلههای پشت و شانه با دنبل
lateral pressure
فشار جانبی
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
lateral load
بار جانبی
upper lateral lobe
پهنبرگکناریفوقانی
lateral filing cabinet
محفظهفایلهایجانبی
lateral condyle of femur
مهرهاستخوانجانبیران
lateral magnifying power
درشت نمایی جانبی
lateral semicircular canal
کانالنیمدایرهجانبی
lateral-adjustment lever
سطح تنظیم جانبی
lower lateral lobe
پهنبزگتحتانیجانبی
lower lateral sinus
روزنهتحتانیجانبی
lateral and sway bracing
حرکات جانبی و نوسانی
upper lateral sinus
دریچهکناریفوقانی
lateral rectus muscle
ماهیچهرکتئوسکناری
lateral deflection of beam
تغییر شکل فرعی یا جانبی تیر
lateral water hazard
مانع برکهای به موازات مسیر گوی گلف
lateral cutaneous femoral nerve
عصبکوتانئوسراستکناری
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
on the line
هواپیمای اماده پرواز
to come in to line
در صف امدن
down line
بار کردن پایین خطی
to come in to line
موافقت کردن
mean line
خط میان
down the line
ضربه از کنار زمین
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
out of line
خارج از خط جبهه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
on line help
کمک مستقیم
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line by line
سطر به سطر
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
along line
در امتداد خطوط
all along the line
در همه جا
all along the line
درامتدادهمه خط
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line out
با خط علامت گذاشتن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
along line
در خط
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
the line
صف
out of line
<idiom>
ناصحیح
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
line
در سمت
line
استرکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
ریسمان
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line
سیم
line of d.
حد فاصل
line
جبهه جنگ
line of d.
مرز
line
ردیف
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
ترازکردن
off line
منفصل
line
رشته بند
line
لجام
line
دهنه
line
جاده
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
: خط کشیدن
line
خط انداختن در
line
طناب سیم
line
رسن
line
خط دار کردن
line
بخط کردن
line
اراستن
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
off line
قطع
line
سطر
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
on line
مستقیم
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
شعبه
line
محصول
line
لاین
line
رشته
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line up
ردیف ایستادن تیم
by-line
خط فرعی راه اهن
by line
خط فرعی راه اهن
line
طرز
line
حدود رویه
line up
به خط شدن
line
خط زدن
line
: خط
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line-up
ردیف ایستادن تیم
by line
خط دوم یافرعی
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
load line
خط بار
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line voltage
ولتاژ خط
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
outhaul line
برون کش
line resistance
مقاومت خطی
line transformer
مبدل خط
local line
خط محلی
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
orienting line
خط توجیه
line loss
میرایی خط
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
line man
سیم کش
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
lumber's line
خط سینه ناو
out line font
فونت متغیر
out line font
قلم متغیر
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com