Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
lead works
کارخانه سرب گدازی
Other Matches
if it works
اگر بشه
he works better
او بهتر کار میکند
in the works
<idiom>
درتدارک
works
کارخانه
if it works
اگر این کار با موفقیت انجام شود
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
sewage works
استفادهازفاضلاببهعنوانکود
incidental works
کارهای اتفاقی
sewage works
{sg}
تصفیه خانه فاضلاب
Construction works .
عملیات ساختمانی
apple works
اپل ورکس
public works
کارهای ساختمانی همگانی
public works
فواید عامه
public works
امورعام المنفعه
public works
تاسیسات عام المنفعه
works of art
کار هنری
preliminary works
کارهای مقدماتی
brick works
اجر پزی
gas works
کارخانه گاز
shoot the works
<idiom>
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
engineering works
کارخانه ماشین سازی
emergency works
کارهای اضطراری
dye works
کارخانه رنگ سازی
He always works best under pressure .
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
He works as engineer.
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
clerk of the works
استادکار
clerk of the works
سرکارساختمانی
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
gas works
کارخانه تولید گاز
brick works
اجر سازی
works superintendent
مدیر کارخانه
works inspector
بازرس کارگاه
temporary works
کارهای موقت
salt works
کارخانه نمک سازی
poetical works
اثارمنظوم
poetical works
اثار شعری
poetical works
دیوان شعر
plaster works
گچبری
plaster works
گچکاری
lime works
اهکپزی
microsoft works
مایکروسافت ورکس
works inspector
بازرس کارخانه
miscellaneous works
کارهای مختلف
works of art
اثرهنری
He works in the production section .
درقسمت تولید کار می کند
mintster of public works
وزیرکارهای عمومی
The works include 4 volumes.
این کتاب چهار جلد است.
gas works tar
قطران کارخانه گاز
mintster of public works
وزیر فوائدعامه
balance earth works
یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
civil engineering works
بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
iron and steel works
ذوی اهن و فولاد
road works ahead
جادهدردستاحداثاست
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock).
روز وشب کارمی کند
What came of it ? where did it lead to ?
با لاخره کا ربکجا کشید ؟
lead in
منتج
to take the lead
ریاست کردن
lead in
مدار هادی اشتعال
it is my lead
نوبت من است
it is my lead
دست من است
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
lead on
تشویق کردن
to take the lead
پیشقدم شدن
lead off
<idiom>
شروع کردن ،باز کردن
lead in
مداررابط انفجار
lead through
تعویض سرپرست
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
to lead away
اغوا کردن
lead off
پیشقدم شدن
lead off
اغاز کردن
lead on
ترغیب کردن مشتبه کردن
lead on
وانمود کردن
to lead a
سرگردان کردن
to lead a
گمراه کردن
to lead off
اغازکردن
to lead off
پیش قدم شدن
to lead on
وادار به اقدامات بیشتری کردن
lead the way
پیشقدم شدن
to lead the way
پیشقدم شدن
lead can
بادامک راهنما
lead
:سرب
lead
زاویه سبقت
lead
رهبری کردن راهنمایی
lead
هدایت کردن بست اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
lead
سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead
سبقت هادی
lead
غلاف هادی
lead
تقدم
lead
فلز سرب
lead
جلو بردن تیر از هدف
lead
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead
پرش طول یا پرش یانیزه با پای معین
lead
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead
رابط برق
lead
سرب
lead
شاقول گلوله
lead
رنگ سربی
lead
سرب پوش کردن
lead
سرب گرفتن باسرب اندودن
lead
: راهنمایی رهبری
lead
هدایت
lead
سرمشق تقدم
lead
راه اب
lead
مدرک
lead
رهبری کردن
lead
بردن
lead
راهنمایی کردن هدایت کردن
lead
سوق دادن بران داشتن
lead
منجر شدن
lead
پیش افت
lead
کابل هادی
lead
هادی
lead-up
مقدمه
lead up
مقدمه
lead-up
تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead
سیر هدایت الکتریکی
lead
رهبری
lead
به سر بردن
lead-in
سیم انتن
following my lead
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
lead the way
<idiom>
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
lead on
<idiom>
تشویق موزیانه
lead
Pb :symb
lead up
تهیه مقدمات را دیدن راهنما
red lead
شنگرف
phase lead
تقدیم فاز
refined lead
سرب تصفیه شده
Where does this street lead on to ?
این خیابان یکجا می خورد ؟
sheet lead
ورقه سرب
sheet lead
صفحه سرب
red lead
سرنج
red lead
ماده ضدزنگ
pig lead
لخته سرب
pig lead
توده سرب
lead by the nose
<idiom>
کنترل کامل داشتن
Where does this road lead to?
این جاده به کجا میرود؟
lead suspect
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
positive lead
سیم مثبت
to lead somebody to believe not to be aware of something
خود را به کوچه علی چپ زدن
protect a lead
بازی محافظه کارانه
red lead
سرب قرمز
sit on a lead
بازی محافظه کارانه
sit on a lead
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
earth lead
شلنگاتصالبهزمین
to lead by the nose
الت قرار دادن
to lead captive
اسیر کردن
to lead captive
با اسارت بردن
working lead
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
to lead up the garden
فریفتن
white lead
سفیداب شیخ
white lead
سفید اب شیخ
where does this road lead to
این راه بکجا میرود
welding lead
کابل جوش
to lead up the garden
گمراه کردن
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead
اززیر کار در رفتن
to lead astray
گمراه کردن
electrode lead
راهنمایالکترود
ignition lead
سربافروزش
soft lead
سرب نرم
sounding lead
ژرفاسنج اوایی
sponge lead
سرب اسفنجی
You take the lead and others wI'll follow.
تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
test lead
رابط برق ازمایش
the lead of a party
پیشوا یا رئیس حزب
to cast the lead
ژرف پیمایی کردن
To lead a person on .
کسی رابازی دادن
To lead someone astray.
کسی رادچار اشتباه کردن
to lead a person a d.
کسیرا بزحمت انداختن
to lead a person a d.
کسیرابه رقاصی واداشتن
to lead an army
لشکر کشیدن
lead ball
کلاهکتوپی
valve lead
تقدم سوپاپ
phase lead
پیش افت فاز
lead line
ژرفاسنج
lead captive
به اسارت بردن
lead by the nose
الت قرار دادن
lead burning
جوش سرب
lead azide
ازید سرب
lead astray
گمراه کردن
lead angle
زاویه پیش فاز
lead angle
زاویه پیشگیری هدف
lead captive
اسیر کردن
lead leg
پای راهنما در پرش از مانع
lead in wire
سیم رابط
lead in page
صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
lead in insulator
عایق سیم انتن
lead glazing
اب سرب
lead glass
شیشه سربی
lead curve
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
lead collision course
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
lead coat
روکش کردن سربی
lead angle
زاویه سبقت
lead angle
زاویه پیش افتادگی
flexible lead
اتصال قابل انعطاف
lead official
سرداور
brush lead
پیش رفتن زغال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com