Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 105 (7 milliseconds)
English	Persian
leading region	نواحی پیشرو
Other Matches
region	محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region	ناحیه
region	ناحیه نظامی
region	ناحیه عملیات
region	پهنه
region	پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
region	فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
region	ناحیه فضا
region	سرزمین
region	بوم
region	منطقه
crygenic region	ناحیه انجماد سنجی
hypogastric region	زیر شکم
frequency region	ناحیه فرکانس
critical region	ناحیه شاخص
critical region	منطقه بحرانی
critical region	ناحیه بحرانی
frequency region	حیطه فرکانس
climatic region	ناحیه اقلیمی
feasible region	منطقه امکانپذیر
chapman region	منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
cathode region	پهنه کاتد
anode region	پهنه اند
fingerprint region	ناحیه اثر انگشتی
inguinal region	کشاله ران
region of escape	فراسپهر
the abdominal region	ناحیه شکم
shielding region	ناحیه حفافت کننده
negative region	منطقهبارمنفی
parietal region	تحف
nether region	درک اسفل
nether region	دوزخ
two phase region	ناحیه دو فازی
mountain region	کوهساران
positive region	منطقهبارمثبت
malar region	ناحیهگونه
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
The region became an economic backwater.	این ناحیه از نظر اقتصادی عقب افتاده شد.
high frequency region of a spectrum	ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
geiger muller region o. plateau	ناحیه گایگر مولر
leading	راهنمایی
leading	نفوذ
leading	جداکردن سطرها
leading	پیشتاز
leading	عمده
leading	فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading	فاصله خطوط
in leading	در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading	هدایت
leading zero	صفر مقدم
leading zero	رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
leading	عمده برجسته
leading	مقدم
leading line	خط هدایت هواپیما
leading article	سرمقاله
leading ship	ناو نوک
leading sectors	بخشهای پیشگام
leading zeros	صفرهای مقدم
leading light	عضو مهم
leading lights	چشم و چراغ
leading diagonal	قطر اصلی [ریاضی]
Car no. 6 is leading.	اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading light	شمع محفل
leading string	ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading lights	شمع محفل
leading lights	عضو مهم
leading light	چشم و چراغ
leading sectors	بخشهای پیشرو
leading seaman	مهناوی یکم
leading article	کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading edge	لبه حمله
leading edge	لبه مقدم
leading current	شدت پیش افتاده
leading case	نمونه یاسابقه قضائی
leading articles	سرمقاله
leading articles	کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading question	سوال تلقینی
desired leading	مسیر مطلوب
leading question	پرسش راهنمایی کننده
leading questions	سوال تلقینی
leading questions	پرسش راهنمایی کننده
leading official	سرداور
leading in wire	سیم انشعاب
leading edge	اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge	لبه راهنما
leading point	نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading point	نقطه نشانه روی
leading nations	ملتهای بزرگ
leading marks	نشانههای هدایت
leading man	هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading line	خط بستن زاویه سبقت به توپ
desired leading	سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
leading line	خط هادی
leading indicators	شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading lady	ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading insurer	بیمه گر اصلی
leading edge model	IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading edge flap	لبهبرجستهباله
leading lady or man	بازیگر عمده
men of light and leading	مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading edge tube	لاستیکلبهپیشتاز
By international standards Germany maintains a leading role.	در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
blind leading the blind <idiom>

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com