English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
legislative power قوه مقننه
Other Matches
legislative قانونگذار
the legislative قوه مقننه
legislative قانونی تقنینیه تقنینی
legislative مقنن
legislative قانون گذار
legislative مقننه
legislative periode دوره مقننه [سیاست]
legislative council هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
legislative assembly مجلس شورای ملی
legislative assembly هیات مقننه
legislative assembly مجلس قانونگذاری
electoral legislative term دوره انتخابیه
legislative body or assembly هیئت مققنه
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
will-power عزم راسخ
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
outside power جریان خارجی
power up برق
power up روشن کردن
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
will-power تصمیم
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
will-power اراده
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
power saw دستگاه اره
will power <idiom> قدرت
in power دارای اختیارات
in power صاحب مقام
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power on روشن کردن
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power saw اره ماشینی
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
will-power قدرت اراده
will to power قدرت خواهی
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power قوه
power توان
power انرژی
power توانایی
power شدت
power قدرت نیرو
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power دستگاه برقی
power قدرت دیدذره بین
power قوه یا توان
power درشت نمایی قدرت دوربین
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power برقی
power اقتدار و اختیار
power راندن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power برتری
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power قدرت
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power زور
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power اقتدار سلطه نیروی برق
power برق
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power توان نیرو
power حذف توان کامپیوتر
power shovel بیل مکانیکی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
instantaneous power توان لحظهای
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power stroke مرحله قدرت
power rammer زمین کوب مکانیکی
power shovel ماشین خاک کش
power source منبع قدرت
power test ازمون قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission انتقال انرژی
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret برجک برقی
power user کاربر پیشرفته
power volleyball والیبال قدرتی
predictive power قدرت پیش بینی
pulling power نیروی کشش
tractive power نیروی کشش
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power system شبکه نیرو
power spectrum طیف توانی
power steering فرمان خودکار
power structure ساخت قدرت
power supplay منبع قدرت
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power supply تامین کننده برق
power supply مبدل برق
power unit پیش راننده
power surge برق ناگهانی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
power brake ترمز سروو
power factor ضریب توان
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power endurance توان استقامت
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
power circuit مدار توان
power consumer مصرف برق
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power dissipation اتلاف قدرت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power dive شیرجه
power hacksaw اره کمانهای
power hacksaw کمان اره
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power play نقشه تهاجمی
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mains شبکه نیرو
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power play حمله دسته جمعی
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
solar power نیروی خورشیدی
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets پریز ها
power cut خاموشی
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
power cut قطعبرق
power point اتصالبرق
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout خاموشی
power failure خاموشی
power outlet پریز دیواری
power of procuration وکالت نامه
power of attorney اختیار نامه
power of authority اختیار نامه
power of procuration اختیار نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com