English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
Other Matches
liberal عضو حزب ازادیخواه
liberal ازادیخواه
liberal ازادی
liberal ازاداندیش
liberal ازادی خواه زیاد
liberal وافر سخی
liberal جالب توجه
liberal روشنفکر
liberal دارای سعه نظر
liberal نظر بلند
liberal ازاده
liberal <adj.> دست و دلباز
liberal art هنرها یا فنون ازاد
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
liberal socialism سوسیالیسم ازاد
liberal interpretation تفسیر ازاد
liberal gift بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
liberal art فنون ذوقی
Liberal Democrat لیبرالدموکرات
liberal arts علوم انسانی
liberal arts علوم سبعه
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
to go to school درس خواندن
go to school خواننده میله نوری
first school -مخصوصبچههایبین5تا9سال
first school پایهدبسبان
the school is out مدرسه تعطیل است
to go to school باموزشگاه رفتن
school مکتب علمی یافلسفی
school مکتب نحله
school دانشکده
school مرکز اموزش نظامی
school تربیت اسب
school مکتب
school تدریس درمدرسه
school اموزشگاه
school مکتب دبستان
school جماعت همفکر
school جماعت
school تحصیل در مدرسه
school دسته ماهی
school گروه پرندگان
school تربیب کردن
school بمدرسه فرستادن درس دادن
school دبیرستان
school تادیب یا تربیت کردن
school رام کردن وعادت دادن
school دسته
school گروه
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
school مدرسه
training school اموزشگاه حرفهای
vienna school مکتب وین
school neurosis روان رنجوری اموزشگاهی
school miss دخترکم رو یانا ازموده
school figures حرکات اسب
school figures مجموعه 96 حرکت در اسکیت
to leave school ترک تحصیل کردن
school mate هم شاگردی
school mate هم مدرسه
school of jurisprudence مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
training school کاراموزگاه
to leave school ازتحصیل دست کشیدن
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
school of tecnology مدرسه عالی فنی
school pence پول هفتگی اموزشگاه
theological school مدرسه علوم دینی
school teacher اموزگار
school slang اصطلاح ویژه اموزشگاه
school report گزارش اموزشگاه
school readiness امادگی ورود به مدرسه
school psychology روانشناسی اموزشگاهی
school year سال تحصیلی
school psychologist روانشناس اموزشگاهی
secondery school دبیرستان
secondery school مدرسه متوسطه
special school اموزشگاه استثنایی
technical school اموزشگاه فنی
technical school مدرسه فنی
school truancy مدرسه گریزی
technical school هنرستان دبیرستان فنی
school phobia مدرسه هراسی
vocational school اموزشگاه حرفهای
school age سن مدرسه
zurich school مکتب زوریخ
school shooting تیراندازی در مدرسه
wurzburg school مکتب وورتسبورگ
school-leaver کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
The last school day. آخرین روز مدرسه
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to enrol somebody at a school کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
graduate school دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
driving school آموزشگاهرانندگی
day school مدرسهی روزانه
day school مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
old school tie سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school شیرخوارگاه
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
school friend دوستمدرسهای
pre-school مهدکودک
pre-school وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pre-school پیش دبستانی
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school age سن آغاز تحصیل
school age سالهای تحصیل
Sunday School مدرسهی یکشنبه
school zone قلمرومدرسه
business school مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
school fellow هم شاگردی
finishing school اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
grade school مدرسه ابتدایی
grammar school مدرسه ابتدایی
comprehensive school اموزشگاه جامع
association school مکتب تداعی
austrian school یزر و بوهم باورک
austrian school مکتب اتریشی
banking school مکتب بانکداری
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
foundation school اموزشگاه موقوف
hedge school اموزشگاه پست
hedge school مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
kailyard school مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
school of law دانشکده حقوق
leipzig school مکتب لایپزیک
manchester school مکتب منچستر
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
summer school کلاس تابستانی
summer school مدرسه تابستانی
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
middle school دبیرستان
junior school دوره اول دبیرستان
secondary school دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
high school دبیرستان
elementary school دبستان
primary school دبستان
infant school کودکستان
nursery school کودکستان
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
night school اموزشگاه شبانه
trade school مدرسه حرفهای
private school مدرسه ملی
private school اموزشگاه خصوصی
preparatory school اموزشگاه امادگی
maternal school کودکستان
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
school fee ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
roman school مکتب رفائیل
raphael school مکتب رفائیل
reform school دارالتادیب نوجوانان
ragged school اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
principal of a school مدیر اموزشگاه
preliminary school مدرسه ابتدائی
parochial school اموزشگاه کلیسایی
resident school مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
salpetriere school مکتب سالپتریر
school drop out افت تحصیلی
school drop out ترک تحصیل کرده
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
school divine اموزگارالهیات
school divine طلبه
school counselor مشاور مدرسه
school center مرکز اموزش
school fellow هم مدرسه
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
neoclassical school مکتب نئوکلاسیک
nancy school مکتب نانسی
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
nongraded school اموزشگاه بی دانشپایه
normal school دانش سرا
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
normal school دارالمعلمین
monetary school مکتب پولی
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
orthodox school مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
mathematical school مکتب ریاضی
orthodox school مکتب کلاسیک
one of the sunni school شافعی مذهب شافعی
one of the sunni school Imam after jurisprudencenamed al-shafeiof Idris
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
marginal utility school قرار داد
junior high school دبیرستان مقدماتی
parnassian school of poets شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
school age children کودکان واجب التعلیم
senior high school مدرسه متوسطه
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
school of hard knocks <idiom> تجربه عادی از زندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com