English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (4 milliseconds)
English Persian
lifting بلند کردن
lifting سرقت کردن
lifting بالارفتن
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting بالابری
lifting یک وهله بلندکردن بار
lifting دزدی
lifting سرقت ترقی
lifting پیشرفت
lifting ترفیع اسانسور
lifting بالارو
lifting جر ثقیل بالا بر
lifting اسانسور
lifting حمل کردن
lifting حمل و نقل هوایی
lifting فرفیت
lifting مقدورات هوایی
lifting بار زدن
lifting جرثقیل
lifting بالابردن
lifting بالا دادن
lifting بالارو دامنه بالابری
lifting برا
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting از جاکندن
lifting وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifting دزدیدن
lifting بالا بردن
lifting بالابر
lifting برداشتن
lifting رفع کردن
Other Matches
lifting handle دستهبلندکننده
lifting hook قلاببالابر
lifting lever دیلم
lifting link اتصالدنده
without lifting a finger بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
without lifting a finger بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
lifting cart جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
lifting device ابزار بالا بر
lifting chain زنجیربالابر
lifting power نیروی خیزش
face lifting جراحی و از بین بردن چین وچرک صورت
face lifting تعمیر
lifting body هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
lifting bridge پل بالارو
lifting jack جک بالابر
lifting magnet اهنربای بارکش
lifting megnet اهنربای بلندکننده بار اهنربای باربردار
lifting platform صفحه بالابر
lifting power نیروی بالابری
shop lifting دزدی از مغازه ها
weight lifting وزنه برداری
brake lifting magnet ترمز مغناطیسی اسانسور
blade lifting mechanism بلندکنندهتیغه
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com