Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
line at a time printer
چاپگر خطی
Other Matches
line printer
چاپگر خطی
line printer
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer
چاپگر سطری
line printer controller
کنترل کننده چاپگر خطی
printer
چاپ کننده
printer
چاپگر
printer
صاحب چاپخانه
printer
مطبعه
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer's d.
پادوی چای خانه
printer's ink
مرکب چاپ
printer stand
پایه چاپگر
printer machine
دستگاه چاپ
console printer
چاپگر کنسول
ball printer
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball printer
چاپگر توپی
band printer
چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
band printer
چاپگر نواری
chain printer
چاپگر زنجیری
laser printer
چاپگر لیزری
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
printer font
قلم چاپگر
printer machine
ماشین چاپ
character printer
چاپگر کاراکتری
character printer
چاپگرعلامتی
character printer
چاپگر دخشهای
chain printer
چاپگرزنجیرهای
bar printer
چاپگر میلهای
bar printer
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
electrosensitive printer
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
graphics printer
چاپگر گرافیکی
optical printer
چاپگر نوری
contact printer
اتصالچاپگر
drum printer
چاپگراستوانهای
bidirectional printer
چاپگر دو طرفه
serial printer
چاپگر نوبتی
serial printer
چاپگر سری
electrostatic printer
چاپگر الکترواستاتیکی
drum printer
چاپگر طبلهای
xerographic printer
چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
barrel printer
چاپگر بشکهای
barrel printer
نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
record printer
اشاره گر رکورد
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
parallel printer
چاپگر موازی
page printer
چاپگر صفحهای
xerographic printer
چاپگر
xerographic printer
که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
drum printer
چاپگر طبله
magnetic printer
پرینتر
thimble printer
چاپگر انگشتانهای
non impact printer
چاپگر
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
non impact printer
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
matrix printer
چاپگر ماتریسی
printer font
فونت چاپگر
impact printer
چاپگر ضربهای
electrothermal printer
چاپگرحرارتی برقی
nonimpact printer
چاپگر غیربرخوردی
magnetic printer
چاپگر مغناطیسی
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
impact printer
چاپگرتماسی
image printer
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
color printer
چاپگر رنگی
nonimpact printer
چاپگر غیر تماسی
printer table
میزچاپگر
spark printer
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
thermal printer
چاپگر حرارتی
thimble printer
چاپگر کامپیوتری که از نوک چاپ مشابه wheel-daily استفاده میکند ولی به شکل انگشتانه است
impact printer
چاپگر برخوردی
ink ject printer
چاپگرجوهری
high speed printer
چاپگر سریع
hit on the fly printer
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
daisy wheel printer
چاپگر اصلی ضربهای
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
dye sublimation printer
چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
letter quality printer
چاپگرکیفیت حروف
letter quality printer
چاپگر با کیفیت حروف خوب چاپگر با کیفیت عالی
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
postscript laser printer
چاپگر لیزری پست اسکریپت
ink ject printer
چاپگر با فوران جوهر
daisy wheel printer
چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer
چاپگرچرخشی
ink ject printer
چاپگر با پرتاب مرکب
type bar printer
چاپگر میلهای تایپ
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line spacing
فاصله سطور
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
in line
همراستا
off line
برون خطی
in line
شمشیر در وضع حمله
off line
قطع
off line
منفصل
off line
غیر متصل
old line
محافظه کار
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
mean line
خط میان
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line of d.
مرز
to come in to line
در صف امدن
to come in to line
موافقت کردن
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line of d.
حد فاصل
down line
بار کردن پایین خطی
on line help
کمک مستقیم
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
all along the line
در همه جا
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
the line
صف
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
on line
متصل
on line
مستقیم
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
on the line
هواپیمای اماده پرواز
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
all along the line
درامتدادهمه خط
down the line
<idiom>
درآینده
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
طرز
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line
سیم
line
در سمت
line
صفی در خط
line
خط صف
line
جبهه جنگ
line
طناب خط
line
خط
line
پوشاندن
out of line
<idiom>
ناصحیح
line
استرکردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
on line
در خط
line
رشته
line
خط زدن
line
لاین
line
محصول
line
حدود رویه
line
نسب
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line up
<idiom>
به صف کردن
line by line
سطر به سطر
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
line
ریسمان
line
لجام
by line
خط دوم یافرعی
line
رسن
line
طناب سیم
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
down the line
ضربه از کنار زمین
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
line out
با خط علامت گذاشتن
line
: خط
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line
سطر
line
ردیف
line
رشته بند
line
جاده
line
اراستن
on line
درون خطی
line
بخط کردن
line
خط انداختن در
line
ترازکردن
line
: خط کشیدن
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
line
دهنه
line
خط دار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com