English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
line breake relay رله شکست سیم
line breake relay رله شکست خط
Other Matches
line relay رله خط
To breake the ice with someone. روی کسی را بازکردن
breake contact کنتاکت ساکن
To breake someones heart. دل کسی راشکستن
relay ربط دادن مربوط کردن
relay بازپخش
relay باز پخش کردن رله
relay امدادی
relay ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay رله کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay رله
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay تقویت کردن
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay ذخیره
relay ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay regulator افتامات
impedance relay رله ی امپدانس
non polar relay رله ناقطبی
sprint relay مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
impluse relay رله ضربه جریان
neutral relay رله ناقطبی
electromagnetic relay رله الکترومغناطیسی
relay post پست رابط ستون
relay magnet اهنربای رله
relay magnet رله تلگراف
relay race دو امدادی
relay station ایستگاه رله
relay contact کنتاکت رله
relay coil سیم پیچ رله
relay center مرکز باز پخش
relay baton چوب امدادی
relay amplifier تقویت کننده امدادی
dimming relay رله کاهنده
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay رادیو رله
pursuit relay دو امدادی تعقیبی
frequency relay رله سلکتیو
relay post پست رابط پست واسطه
induction relay رله اندوکسیونی
overcurrent relay رله جریان زیاد
measuring relay رله سنجش
telephone relay رله تلفن
magnetic relay رله مغناطیسی
measuring relay رله اندازه گیری
telegraph relay رله تلگراف
electromagnetic relay کلید مغناطیسی
cell relay روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
tape relay ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
medley relay مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
polar relay رله قطبی
relay station ایستگاه واسطه
induction relay رله فراری
relay winding سیم پیچی رله
cutout relay رله باتری پرکن
medley relay شنا و دو امدادی
voltage relay رله ولتاژ
polarized relay رله قطبی
induction relay رله القائی
low voltage relay رله فشار ضعیف
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
high impedance relay رله پیچک دار
magnetic control relay رله کنترل مغناطیسی
high impedance relay رله باامپدانس زیاد
heavy duty relay رله جریان قوی
magnetic overload relay رله جریان زیاد مغناطیسی
maximum current relay رله جریان زیاد
gas discharge relay رله تخلیه گازی
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
vibrating relay regulation تنظیم با رله لرزنده
hoop drop relay رله سقوطی قلاب دار
lightning arrester relay رله برقگیر
time delay relay رله تاخیری
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
magnetic latching relay رله نگهدارنده مغناطیسی
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
inductance current relay رله ی القائی
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
gas filled relay رله گازی
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line spacing فاصله سطور
to come in to line در صف امدن
along line در خط
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
the line صف
mean line خط میان
to come in to line موافقت کردن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line سطر به سطر
down line بار کردن پایین خطی
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
on the line هواپیمای اماده پرواز
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
down the line <idiom> درآینده
out of line خارج از خط جبهه
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
along line در امتداد خطوط
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
o o line خط تقسیم دیدبانی
on line help کمک مستقیم
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line محصول
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
line خط زدن
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line شعبه
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line جبهه جنگ
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line بخط کردن
line اراستن
line سیم
line در سمت
line صفی در خط
line لجام
line خط صف
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line : خط
line of d. مرز
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line up به ترتیب ایستادن
off line غیر متصل
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
on line متصل
line up به خط شدن
off line قطع
off line منفصل
on line مستقیم
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line up ردیف ایستادن تیم
on line درون خطی
on line در خط
line-up ردیف ایستادن تیم
down the line ضربه از کنار زمین
line-up به ترتیب ایستادن
on line داخل رده
on line مورداستعمال
line of d. حد فاصل
line-up به خط شدن
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
peaked line خط پاره پاره
orienting line خط توجیه
median line میانه
out of line coding کدگذاری برون خطی
outhaul line برون کش
possibilities line خط امکانات
transmission line خط انتقال
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com