English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
line contactor کنتاکتور خط
Other Matches
contactor سویچ الکتریکی کنترل از راه دور
contactor کنتاکت گر
contactor کنتاکتور
contactor شوتس
contactor control فرمان یا کنترل کنتاکتور
magnetic contactor کنتاکت گر
magnetic contactor قطع کننده مغناطیسی کنتاکتور
oil filled contactor شوتس روغنی
air break contactor کنتاکتور قطع شده هوایی
oil filled contactor کنتاکتور روغنی
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line of d. حد فاصل
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line of d. مرز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
line up <idiom> به صف کردن
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
on line مستقیم
on line متصل
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
off line منفصل
on line در خط
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
down the line <idiom> درآینده
down the line ضربه از کنار زمین
mean line خط میان
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line محافظه کار
on line help کمک مستقیم
on the line هواپیمای اماده پرواز
out of line خارج از خط جبهه
down line بار کردن پایین خطی
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
the line صف
line by line سطر به سطر
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line رشته
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line طرز
line خط دار کردن
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line اراستن
by line خط دوم یافرعی
line سطر
by line خط فرعی راه اهن
line ترازکردن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
line خط انداختن در
line رسن
line لاین
line محصول
line شعبه
line حدود رویه
line دهنه
line خط زدن
line نسب
line جاده
line لجام
line : خط کشیدن
line طناب سیم
line استرکردن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line خط
line سیم
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line طناب خط
line : خط
line خط صف
line صفی در خط
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line در سمت
line جبهه جنگ
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line بخط کردن
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line پوشاندن
marriage line عقدنامه سند ازدواج
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line width پهنای خط
median line میانه
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
loop line دوراهی
line tester ازمایش کننده خط
line terminal ترمینال خط
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
penny a line ارزان
local line خط محلی
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
lubber's line نشانگر سینه
line voltage ولتاژ خط
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line خط سینه ناو
mach line موج ضربهای ضعیف
lyman line خط لیمان
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
load line خط بار
line transformer مبدل خط
mason's line ریسمان کار
price line خط قیمت
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
line impedance امپدانس خط
line inductance اندوکتیویته خط
line inductance اندوکتانس خط
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
peaked line خط پاره پاره
penny a line پست
penny a line ارزان نویس بی مایه
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line خط لوله
phantom line خط فرضی
phantom line خط سری
phase line خط مبداء حرکت جنگی
phase line خط خیز
percolation line خط نفوذ
orienting line خط توجیه
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
no fire line خط منع اتش توپخانه
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
line officer افسر صفی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
message line خط مخابره
line of resistance خط مقاومت
line of flux خط شار
line of flow خط جریان
line of fire خط اتش
line of fire خط تیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com