Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
line selector
سلکتور خط
line selector
سلکتور سطر
Other Matches
selector
انتخاب کننده
selector
گلچین کننده
x y selector
سلکتور ایکس- ایگرگ
selector
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selector
کلید گردان
selector
انتخابگر
selector
گزینشگر
selector
گزیننده
selector
سلکتور
pickup selector
انتخابگرزه
mode selector
انتخابگرحالت
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
junction selector
مرکز تلفن خودکار سلکتوری
program selector
انتخابگربرنامه
input selector
انتخابگرورودی
channel selector
سلکتورکانالهای تلویزیون
channel selector
انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
channel selector
مجرا گزین
function selector
انتخابگرکارآمد
band selector
انتخابنوار
wavelength selector
طول موج گزین
weapon selector
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
selector switch
کلید گردان
mix selector
دستگاه انتخاب مخلوطهای بتن
rhythm selector
آنتخابگرریتم
drop selector
سلکتور سقوطی
voice selector
انتخابگرصدا
rotary selector
سلکتور گردان
exchange selector
سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
group selector
سلکتور گروهی
selector switch
انتخابگر
selector switch
شماره یاب
selector switch
گزینه انتخاب کننده
selector switch
گزینه
selector dial
صفحه شماره گیری
selector channel
مجرای گزیننده
temperature selector
تنظیمکنندهحرارت
tape selector
انتخابگرنوار
numerical selector
سلکتور شمارهای
speaker selector
انتخابگربلندگو
speed selector
انتخابگرسرعت
stitch selector
انتخابگردوخت
selector channel
کانال انتخاب کننده
water-level selector
تنظیمکنندهمقدارآب
auto/manual selector
دکمهانتخابدستی
channel selector controls
کنترلتعویضکانال
sound monitoring selector
انتخابگرنمایشصدا
video monitoring selector
انتخابگرصفحهنمایشویدئویی
needle position selector
انتخابگرموقعیتسوزن
stitch width selector
انتخابگرعرضیدوخت
speed selector switch
دکمهتنظیمسرعت
heat selector switch
دکمهتنظیمحرارت
hand selector switch
سوئیچ سلکتور دستی
automatic speed selector
سلکتور اتوماتیک
input selector switch
سوئیچ سلکتور ورودی
focus mode selector
انتخابگرکانون
data signal rate selector
گزیننده سرعت سیگنال داده ها
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
step by step selector
سلکتور قدم به قدم
on line
متصل
old line
محافظه کار
down line
بار کردن پایین خطی
on line help
کمک مستقیم
down the line
ضربه از کنار زمین
along line
در امتداد خطوط
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
on line
درون خطی
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line
مستقیم
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
in line
شمشیر در وضع حمله
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
down the line
<idiom>
درآینده
line of d.
حد فاصل
the line
صف
mean line
خط میان
out of line
خارج از خط جبهه
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
along line
در خط
on the line
هواپیمای اماده پرواز
all along the line
در همه جا
all along the line
درامتدادهمه خط
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
in line
همراستا
line by line
سطر به سطر
on line
مورداستعمال
line
صفی در خط
line
استرکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
طناب خط
line
خط صف
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
line
رشته
line
در سمت
line
ترازکردن
line
اراستن
line
دهنه
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
لجام
line
: خط کشیدن
line of d.
مرز
line
خط انداختن در
line
خط دار کردن
line
بخط کردن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
line
شعبه
line
محصول
line
نسب
line
خط زدن
line
طرز
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line
خط دوم یافرعی
line
سیم
line
لاین
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
حدود رویه
line
جاده
line
طناب سیم
line up
به خط شدن
off line
قطع
off line
منفصل
line-up
ردیف ایستادن تیم
line
ردیف
off line
غیر متصل
line
: خط
line
سطر
line
رسن
line
ریسمان
line-up
به ترتیب ایستادن
line
رشته بند
on line
در خط
line up
به ترتیب ایستادن
on line
داخل رده
line up
ردیف ایستادن تیم
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
line-up
به خط شدن
multicore line
خط چند رشتهای
ready line
صف پشت خط اتش
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
mason's line
ریسمان کار
poverty line
خط فقر
median line
میانه
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
possibilities line
خط بودجه
mooring line
طناب مهار مین
mooring line
سیم مهار
possibilities line
خط امکانات
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
mach line
موج ضربهای ضعیف
regression line
خط رگرسیون
regression line
خط برگشت
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lyman line
خط لیمان
marline or line
طناب کوچک دولا
marriage line
گواهینامه ازدواج
private line
خط خصوصی
profile line
نیمرخ زمین
ready line
خط انتظار
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
red line
خط قرمز
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
pass a line
رد کردن طناب
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com