Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English
Persian
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
تماس خطوط
Search result with all words
line to earth fault
اتصال کوتاه زمین
on line fault tolerant system
سیستم تحمل خرابی درون خطی
Other Matches
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
line by line
سطر به سطر
o o line
خط دیدبانی سپاه
on line
در خط
on line
داخل رده
line up
به خط شدن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
off line
برون خطی
old line
محافظه کار
on line help
کمک مستقیم
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
off line
غیر متصل
off line
قطع
off line
منفصل
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
line of d.
حد فاصل
line of d.
مرز
to come in to line
در صف امدن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
in line
شمشیر در وضع حمله
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
the line
صف
line out
با خط علامت گذاشتن
mean line
خط میان
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
on line
متصل
on line
مستقیم
o o line
خط تقسیم دیدبانی
in line
همراستا
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line
خط دار کردن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
سیم
line
حدود رویه
line
طرز
line
طناب سیم
line
رشته
line
: خط
line
جبهه جنگ
line
در سمت
line
استرکردن
line
رسن
line
ریسمان
line
پوشاندن
line
رشته بند
line
خط
line
طناب خط
line
خط صف
line
ردیف
line
صفی در خط
line
سطر
line
لاین
to come in to line
موافقت کردن
line
خط زدن
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
line
لجام
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
ترازکردن
line
اراستن
line
محصول
down line
بار کردن پایین خطی
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line
ضربه از کنار زمین
line
: خط کشیدن
line
خط انداختن در
out of line
خارج از خط جبهه
line
بخط کردن
line
دهنه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
جاده
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
شعبه
line speed
سرعت خط
line spectrum
بیناب خطی
line squall
تندبادمستقیم
line surge
جریان سریع و غیرعادی خط
line starter
راه انداز خط
line switching
خط گزینی
line telegraphy
تلگراف خطی
line terminal
ترمینال خط
line switching
راه گزینی خطی
line tester
ازمایش کننده خط
line synchronization
همزمانی سطور
line style
سبک خط
line storm
طوفان مستقیم
line spectrum
طیف خطی
line spectra
طیف خطی
outhaul line
برون کش
line selector
سلکتور خط
overhead line
سیمکشی هوایی
overhead line
خط هوایی
line segment
قطعه خط
line resistance
مقاومت خطی
line resistance
مقاومت خط
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
line replacement
تعویض خط جبهه
line relay
رله خط
line selector
سلکتور سطر
line shaft
انتقال
line spacing
سطر جداکنی
line spacing
فاصله خطوط
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
line spacing
فاصله سطر
line spacing
فاصله سطرها
line source
منبع خطی منبع شبکه
line source
منبع خطی شکل
line signal
سیگنال خط
line squall
مسیر مستقیم تند باد
line segment
پاره خط
line shot
گلوله در خط
line regulator
ولتاژ شبکه رگولاتور خط
out line font
فونت متغیر
no fire line
خط منع اتش
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
no fire line
خط منع اتش توپخانه
non switched line
خط گزینه نشده
nonswitched line
خط غیر گزینشی
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
out of line coding
کدگذاری برون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
out line font
قلم متغیر
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
median line
میانه
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
local line
خط محلی
loop line
دوراهی
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
marriage line
گواهینامه ازدواج
marline or line
طناب کوچک دولا
lyman line
خط لیمان
mach line
موج ضربهای ضعیف
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line transformer
مبدل خط
line regulator
تنظیم کننده
line of approach
راه تقرب به دشمن
line insulator
مقره خط
line inductance
اندوکتانس خط
line inductance
اندوکتیویته خط
line impedance
امپدانس خط
line hit
اختلال خط
line height
ارتفاع خط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com