Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
English
Persian
live lining
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
Other Matches
inner lining
خطوطداخلی
lining
استر
lining
لنت ترمز
lining
استری
lining
روکوب
lining
به خط شدن نظامیان لایی
lining
استر دوزی
lining
خط کشی تودوزی
lining
پوشش
lining
استرکشی
build up lining
پوشش مرکب
lining of the ceiling
روکوب سقف
tile lining
پوشش کاشی
lining of the wall
پوشش روی دیوار
lining of the ceiling
لمبه کوبی
lining of the ceiling
روکوب سقف
lining of the ceiling
پوشش زیر سقف
kiln lining
استر کوره
furnace lining
استری کوره
form lining
پوشش قالب بندی
stone lining
روکش سنگی
lining fabrics
خطوطتاروپود
tunnel lining
پوشش داخلی تونل
wall lining
پوشش دیوار
wall lining
اندود دیوار
well lining hoop
لوله چاه اب
well lining hoop
کول
stone lining
پوشش سنگی
masonry lining
پوشش با مصالح ساختمانی
magnesite lining
استری با سنگ منیزیت
silver lining
روزنهی امید
silver lining
چیز امیدوار کننده
dolomite lining
پوشش دولومیت
built up lining
پوشش مرکب
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
brake lining
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
brake lining
لنت ترمز
block lining
پوشش بلوکی
brick lining
پوشش اجری
block lining
پوشش با بلوک سیمانی
brick lining
بند کشی
bitumen lining
استر قیری
acid lining
لایه اسیدی
asphalt lining
روکش اسفالت
soil cement lining
پوشش با خاک و سیمان
cement concrete lining
پوشش بتنی
prime membrane lining
پوشش اسفالتی با روش قیرپاشی
furnace brick lining
استری اجر کوره
dry stone lining
روکش خشکه چینی
every cloud has a silver lining
<idiom>
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
hot mix asphalt lining
روکش اسفالتی گرم
sandwich brick tile lining
پوشش سفالی مطبق یاساندویچی
portland cement concrete lining
پوشش بتنی
live
فشنگ جنگی
live
مهمات جنگی
live
تیراندازی جنگی
live
موثر
live on
بازهم زنده بودن
live on
بزندگی ادامه دادن
live down
<idiom>
جبران خطاواشتباه
live it up
<idiom>
روز خوبی راداشته باشید
live-in
سرخانه
live-in
زیست کننده در محل کار
live
زنده کردن
live
زنده
to live in
پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
live
: زندگی کردن زیستن
live
زنده بودن
live
دایر
where do you live
کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
live
تحت پتانسیل
live
:زنده
live
به سر بردن
live
سرزنده
live
جریان دار
to live through something
تاب چیزی را آوردن
to live through something
طاقت چیزی را داشتن
to live through something
چیزی را تحمل کردن
live
برقدار
live up to
<idiom>
طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
live down
باخاطرات زنده ماندن
live wire
سیم زنده
live wire
سیم برقدار
to live in luxury
خوش گذرانی کردن
to live in privacy
تنهازیستن
we eat that we may live
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
to live in reproach
بخواری یا مذلت زیستن
to live to oneself
تنها زندگی کردن
to live out of town
در بیرون از شهر زندگی کردن
to live outside Tehran
در حومه تهران زندگی کردن
to live out
[British E]
در بیرون از شهر زندگی کردن
live wire
آدم پر حرارت و با پشتکار
To live off ones capital .
ازمایه خوردن
How many people live here ?
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
to live in poverty
[want]
در تنگدستی زندگی کردن
To live in affluence .
درنازونعمت زندگه کردن
Where dose she live ?
کجا زندگی می کند ؟
He did not live long enough to …
آنقدر عمر نکرد که ...
live wires
آدم پر حرارت و با پشتکار
live wires
سیم زنده
live wires
سیم برقدار
live out of a suitcase
<idiom>
تنها بایک چمدان زندگی کردن
to live outside Tehran
بیرون از تهران زندگی کردن
How can you know the value of water -you who live .
<proverb>
تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
does your father live
ایا پدر شما زنده است
live in a small way
با قناعت زندگی کردن
live in a small way
بدون سر و صدا زندگی کردن
live load
بارزنده
live load
سربار
live load
بار زنده
live load
بارموثر
live bag
توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
live oak
بلوط ویرجینیا
live out the night
شب را بسر بردن
live out the night
شب را صبح کردن
live forever
ابرون ریشه دار
live forever
ابرون گس
live forever
زندگی ابدی
live ball
توپ زنده
live ball
توپ در جریان
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
it is impossible to live there
در انجا میسرنیست
live ammunition
مهمات جنگی
live bearing
زنده زا
live box
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
live data
داده موثر
live exercise
تمرین رزمی حقیقی
live exercise
تمرین با تیر جنگی
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
live round
گلوله جنگی
to live in luxury
درنعمت زیستن
live up to one's principles
موافق مرام خود رفتار کردن
live vessel
شناوه با خدمه
long live
زنده باد
live load
بار رونده
long live
پاینده باد
to die or to live
مردن یازیستن
live stock
چارپایان اهلی
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
to live en pension
شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
to live extempore
دست بدهن بودن یازندگی کردن
to live extempore
کردی خوردی زندگی کردن
to live fast
خوش گذرانی کردن
to live fast
ولخرجی کردن
to live in a small way
با هزینه کم و بی سر وصدازندگی کردن
to live in luxury
با تجمل زندگی کردن
live up to one's income
به اندازه درامد خود خرج کردن
live stock
مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
live round
تیر جنگی
live steam
بخار زنده
to live in cloves
روی تشک پرقو زندگی کردن
live load reduction
کاستن از بار زنده
We live in the Machine Age .
ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
To live a seeluded life.
درگوشه تنهائی بسر بردن
live copy paste
کپی الصاق مستقیم
To live in a fools paradise .
گول خوشیهای خیالی وزود گذر را خوردن
live high off the hog
<idiom>
خیلی تجملاتی زندگی کردن
May his soull live in peace.
روحش شاد باشد
The doctors dont think she wI'll live.
پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
To live from hand to mouth .
دست به دهن زندگه کردن
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
to live like cat and dog
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
to live a long life
عمر دراز کردن
I live a very regular life .
زندگی خیلی منظمی دارم
to live at hack and manger
درفراوانی زیستن
live from hand to mouth
<idiom>
پول بخور نمیر داشتن
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
to live like animals
[in a place]
در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
to live at the expense of society
روی دوش جامعه زندگی
I live in the apartment(flat) below.
درآپارتمان زیری زندگه می کنم
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
Most home helps prefer to live out.
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
آخر شاه منشى کاه کشى است .
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin.
اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
To live on borrowed money . To play for time .
این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
They live abroad for the greater part of the year.
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com