English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
local custom عرف بلد
local custom عرف محل
Other Matches
custom ic IC مشتری
custom رسم
custom سنت
custom عرف
custom حقوق گمرکی گمرک
custom برحسب عادت
custom عادتی
custom مشتری
custom عادت
custom شیوه
custom سلیقه
custom assersor مامور گمرک
custom built سفارشی
custom ROM مین نیاز مشتری
custom built سفارشی تهیه شده اختصاصی
custom designed باطرح سفارشی
custom house گمرک خانه
This is an Iranian custom. این یک رسم ایرانی است
usage and custom عرف و عادت
long custom رسم دیرینه
custom tariff تعرفه گمرکی
custom-built آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
custom-made سفارش داده شده
custom-made سفارشی
custom made سفارش داده شده
an odd custom رسم غریب
custom assersor گمرکچی ارزیاب گمرک
custom house اداره گمرک
custom duties حقوق گمرکی
it is a long custom رسم دیرینه است
international custom عرف بین المللی
he abolished that custom اوان رسم رابرانداخت
custom's officer گمرکچی
custom made سفارشی
custom's declaration باشد
custom's declaration قد شده است
custom's appraisor مامور گمرک ارزیاب گمرک
custom's appraisor گمرکچی
custom union اتحادیه گمرکی
custom of a trade عرف
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
custom software نرم افزار مشتری
custom uncleared ترخیص نشده
custom made tests ازمونهای کار- ویژه
local <adj.> ناحیه ای
local <adj.> موضعی
local مکانی شهری
local <adj.> محلی
local لاخ
local انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local موضوعی
local موضعی
local محدود بیک محل
local مکانی موضعی
local محلی
local لاخی
local MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local داخلی اخبار محلی
local <adj.> منطقه ای
local <adj.> بخشی
local <adj.> مکانی
local وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local road راه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local purchase خرید از محل
local purchase خرید محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
local procurement خرید محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local paraysis فلج موضعی
local oscillator اوسیلاتور موضعی
local option اختیار تعیین چیزی درمحل
local option اختیار تعیین محل معینی
local norm هنجار محلی
local store ذخیره محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local station ایستگاهکانونی
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local warning سیستم اعلام خطر محلی
local warning اعلام خطر محلی
local vertical قائم محلی
local velocity سرعت موضعی
local variable متغیر محلی
local usage عرف و عادت محل
local traffic رفت و امد محلی
local theory نظریه اختصاصی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local subscriber مشترک داخلی
local paper روزنامه محلی
local network شبکه محلی
local time زمان محلی
local deformation تغییر شکل موضعی
local currency پول داخلی
local currency پول محلی
local color رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local authority انجمن محلی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local file فایل محلی
local anasthesia سر سازی
local anasthesia بیهوشی موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
local currents جریانهای فوکو
local time وقت محلی
local echo پژواک محلی
local enquiry بازجویی محلی
local intelligence هوش محلی
local investigation تحقیق محلی
local line خط محلی
local loop حلقه محلی
local group گروه محلی
local mode باب محلی
local government استانداری
local exchange ردوبدل کننده محلی
local national اهل محل
local national سکنه محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
local hour angle زاویه ساعتی محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local apparent noon فهر شرعی
local trade customs عرف تجارتی محل
local building inspector پلیس ساختمان
local area network شبکه ناحیه محلی
local area network شبکه کوتاه پوشش
suburban or local railway راه اهن ناحیهای
local area network شبکه محلی
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com