English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
locking action اثر سدکنندگی
Other Matches
locking قفل شدگی
self locking قفل شونده بطور خود کار
locking قفل
locking قفل شدنی
locking bolt پیچ مسدودکننده
locking mechanism مسدودکنندگی
locking button دکمهقفل
locking device ابزار
locking lever سطحقفل
locking pin پین مسدودکننده
locking screw پیچ پشت گیر
locking wire سیم ایمنی
locking wire سیم بست
file locking قفل کردن فایل
wire locking بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
locking a disk قفل کردن یک دیسک
locking ring حلقهقفلکننده
safety locking devices قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
table-locking clamp گیرهقفلصفحه
screw locking nut مهرهقفلپیچ
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
blade locking bolt توپکقفللبه
levelling head locking knob دکمهقفلسرترازیاب
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action عمل انجام شده
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
down [out of action, not in use] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
course of action روش انجام کار
course of action راه کار
right of action حق ترافع
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
right of action حق اقامه دعوی
self action عمل فی نفسه
self action خود عملی
out of action غیر فعال
appropriate action اقدام مقتضی
out of action از نبرد خارج شده
out of action خارج ازنبرد
out of action خراب
immediate action عکس العمل فوری
immediate action عملیات فوری
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
down [out of action, not in use] <adj.> ازکارافتاده
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action جنگ
action گزارش وضع
action طرز عمل
action اقامهء دعوا
action جریان حقوقی تعقیب
action بازی
action تمرین
action سهم سهام شرکت
action اشغال نیروهای جنگی
action پیکار
action نبرد
action کنش
action کردار
action کار
action عمل
action فعل اقدام
action رفتار
action جدیت
action جنبش حرکت
action جریان
action اشاره
action تاثیر اثر جنگ
action عامل
action عملیات جنگی
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action اقدام
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action لیست امکانات
action پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action انجام کاری
action خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action فرمان حاضر به تیر
action کار اقدام
action جنگ عملیات
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action اثر
action جنبش
action اژیرش
radius of action برد عملیاتی هواپیما
quick in action جلد
quantum of action ثابت پلانک
quick action عمل انی ماسوره
quick in action چابک
radius of action شعاع عمل
mass action قانون اثر جرم
quick action عمل ضربتی انی
quick in action فرز
quantum of action کوانتوم کنش
plan of action طرح عملیات
mine action عمل کردن به صورت مین
civic action امور عام المنفعه
mass action عمل کلی
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
personal action دعوی منقول
local action تخلیه موضعی باتری
personal action دعوی شخصی
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
possessory action دعوی مالکیت
possessory action دعوی اعاده مالکیت
prepare for action حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
prepare for action حاضربه جنگ کردن
preventive action اقدامات احتیاطی
preventive action اقدامات تامینی
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quantum of action مقدار اثر
quantum of action کوانتوم اثر
mine action عمل مین
radius of action شعاع اثر
speed of action سرعت حرکت
secondary action انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action عملوکارصنعتی
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
speed of action چابکی
action of wind حرکتجریانباد
action lever اهرم حرکتدستگاه
zone of action منطقه عملیات یکان
zone of action منطقه عمل
He is a man of action. مردعمل است
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to be out of action [because of injury] غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
speed of action درجه تندی
speed of action سرعت انتقال
speed of action زرنگی [چابکی]
speed of action چالاکی
speed of action فرزی
speed of action تندی
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action زخمی شده در جنگ
vexatious action دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
shock action عمل غافلگیری
scene of action صحنه جنگ یادرگیری
scene of action صحنه عملیات
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action عمل غیر ارادی
recourse action رجوع به دادگاه
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action دعوی غیر منقول
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action عمل شوک
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
vexatious action دعوی ایذائی
to rouse to action بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action بکاربرانگیختن
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action اموال دینی
splitting a cause of action تجزیه دعوی
social action اقدام اجتماعی
radius of action ناحیه رانندگی
comulative action اثرات کلی
bring an action against someone علیه کسی اقامه دعوی کردن
biocidal action عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
automatic action ناهشیارکاری
antisubmarine action مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action عمل ضد زیردریایی
angle of action زاویه عمل
action tendency گرایش به عمل
action system نظام عمل
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
bringing an action اقامه دعوی
capillary action اثر مویینگی
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
concerted action عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action عمل مشترک
column action عمل ستونی
civil action دعوی مدنی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
civic action عملیات مردم یاری
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action حق بالقوه
chos in action حق دینی
characteristic action عامل مشخصه
action statement دستورالعمل اقدام
action research پژوهش عمل نگر
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action front حاضر به تیر
action for cancellation اقدام به ابطال
action for cancellation اقدام به لغو
action for avoidance اقدام برای لغو
action deferred تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred تامل در عملیات
action cuttent پتانسیل عمل
action at low اقدام قانونی
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action اثر سائیدگی
action in personam دعوی بر علیه شخص
action in rem دعوی بر علیه عین مال
action letter فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action principle اصل کنش
action potential پتانسیل کار
action potential پتانسیل عمل
action post هدف در سمت چپ یا راست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com