Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
logic card
کارت منطقی
Other Matches
logic
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic
مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic
عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic
مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic
برهان
logic
قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic
زبان ریاضی
logic
استدلال
logic
لاجیک
logic
منطقی
logic
ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic
منطق ریاضی
logic
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic
مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic
دانش تفکرات و دلایل
logic
سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic
تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic
ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic
منطق
logic seeking
انتهای خط وط
logic seeking
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic programming
برنامه نویسی منطقی
logic product
حاصلضرب منطقی
boolean logic
منطق بولی
logic probe
کاوشگر منطقی
logic operator
اپراتور منطقی
logic operation
عمل منطقی
logic network
شبکه منطقی
logic multiply
ضرب منطقی
logic instruction
دستورالعمل منطقی
logic gates
گیتهای منطقی
logic gate
دروازه منطقی
logic function
تابع منطقی
logic analysis
تحلیل منطقی
logic add
جمع منطقی
hardwired logic
تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
fuzzy logic
منطق نامعلوم
fuzzy logic
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
formmal logic
منطق صوری
formal logic
قضاوت سطحی
formal logic
منطق صوری
formal logic
منطق رمزی
formal logic
منطق مجرد
fluid logic
منطق سیلانی
control logic
منطق کنترل
logic switch
گزینه منطقی
logic analyzer
تحلیل کننده منطقی
logic error
خطای منطقی
logic element
عنصر لاجیک
logic element
عنصر منطقی
logic diagram
نمودار منطقی
logic device
دستگاه منطقی
logic designer
طراح مدارهای منطقی
logic design
طراحی منطقی
logic design
طرح منطقی
logic circuits
مدارهای منطقی
logic circuit
مدار منطقی
logic board
برد منطقی
logic board
تخته منطقی
logic array
ارایه منطقی
computer logic
منطق کامپیوتر
to chop logic
منطق بافتن
symbolic logic
منطق رمزی
symbolic logic
منطق نمادی
structural logic
منطق ساختی
mathematical logic
منطق ریاضی
[ریاضی]
shared logic
منطق اشتراک
sequential logic
منطق ترتیبی
propositional logic
منطق گزارهای
symbolic logic
منطق سمبلیک
threshold logic
منطق استانهای
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
two level logic
منطق دوسطحی
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
symbolic logic
زبان علایم یاعلامتی
formal logic
منطق صوری
[منطق]
logic theorist
نظریه پرداز منطقی
affective logic
منطق عاطفی
logic sum
مجموع منطقی
logic symbol
نماد منطقی
logic seeking
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic theory
نظریه منطقی
logic unit
واحد منطقی
logic variable
متغیر منطقی
mathematical logic
منطق ریاضی
n level logic
منطق N سطحی
negative logic
منطق منفی
logic symbol
علامت منطقی
positive logic
منطق مثبت
logic shift
تغییر مکان منطقی
current mode logic
منطق جریانی
uncommitted logic array
مشابه 10328
first order predicate logic
PROLO بکار می رود
diode transistor logic
DTL
emitter coupled logic
طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
double rail logic
منطق دو خطی
uncommitted logic array
جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
arithmetic logic unit
واحد حساب و منطق
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
single rail logic
منطق تک خطی
random logic design
طرح منطقی تصادفی
logic arithmetic unit
واحد منطق و حساب
integrated injection logic
IIL
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
card
برگ
ID card
کارت شناسایی
greetings card
کارتتبریک
ID card
شناسنامه
card
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card
برگه
card
ماشین پرداخت پارچه
card
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card
مین فلز برای تختههای مدار
card
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card
یک کارت پانچ
card
کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card
پنبه زنی
card
ورق بازی گنجفه
card
کارت
card
کارت تبریک کارت عضویت
card
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card
کارت ویزیت بلیط
card
مقوا
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
ورق بازی کردن
card
ورق
card
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card
بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
safety card
کارت تامین اتشبار
range card
کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
storm card
طوفان نمای دریایی
smart card
کارت هوشمند
playing card
ورق بازی , برگ
card aligner
هم تراز کننده کارت
magnetic card
کارت مغناطیسی
punched card
کارت منگنه
safety card
کارت تامین جنگ افزار
vaccination card
دفترچه واکسیناسیون
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
playind card
ورق گنجفه
punch card
کارت منگنه
punched card
کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
punched card
کارت منگنه شده
punched card
کارت پانچ شده
race card
برنامه اسب دوانی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
paper card
کارت کاغذی
ram card
RAکارت
playing card
ورق گنجفه
range card
کارت برد
red card
کارت قرمز
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
punch card
برگ منگنه
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
post card
کارت پستال
cheque card
کارتشناساییمخصوصدریافتچک
cash card
کارتمخصوصگرفتنپول
card vote
کنارهگیریبهنفعکسی
boarding card
کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
high card
کارتبالا
card support
حافظورق
green card
کارت سبز
card-indexes
رجوع شود به file card
index card
کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
card-cut
[برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
trump card
<idiom>
استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
He is a loose card .
خیلی ول است
card-index
رجوع شود به file card
card-carrying
واقعی
card-carrying
دو آتشه
visiting card
کارت ویزیت
trailer card
کارت پشت بند
to play one's card well
از فرصت خود استفاده کامل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com